Tehrantonian                 تهرانتویی – یک تهرانی در تورنتو
نکاتی پیرامون مهاجرت به کانادا،زندگی در انتاریو، کاریابی، خرید اولین خانه تان و استقرار با موفقیت
Tips on Immigration to Canada, Living in Ontario, Finding a Job, Buying your first home and settling down Successfully.
جستجو در تهرانتویی  
گزارشات لحظه ای
Reports by the Moment
وضعیت هوای تورنتو
Toronto's Weather

Click for Toronto Pearson, Ontario Forecast
برای دیدن وضعیت هوای سراسر کانادا اینجا کلیک کنید
Click here for Canadian Weather Status

Locations of visitors to this page
تورنتو Toronto
ونکوور Vancouver
تهران Tehran


وضعیت دلار کانادا
Canadian Dollar vs. U$



شاخص های بازار سهام
Stock Market Indices




Tehrantonian's Google Ranking

Yahoo bot last visit to Tehrantonian.
Msn bot last visit to Tehrantonian
Friday, March 31, 2006

اولین آثار بهار و تورنتویی های در حسرت تابستان

هوا کم کم بوی بهار گرفته – البته به سبک انتاریویی اش – یعنی صبح ها سه چهار درجه بالای صفره، بعد از ظهر میرسه به بالای 16 درجه.

ملت هم که گویا خیلی حسرت بی تابستانی کشیدند شدیدا دارند سعی می کنند فکر کنند که تابستان شده و تا جایی که زورشان به سرما برسه سعی می کنند لباس هاس تابستانی شان را به تن کنند و آنقدر بروی خودشان نیاورند تا واقعا تابستان از راه برسد.

هوا تا دو سه هفته دیگر عالی می شود و تا یکماه دیگر انتاریو می شود بهشت! سبز و خرم و پر گل و درخت و برکه و رودخانه و دریاچه و آبشار و جاده های زیبای سرسبز در هر جهت که فکرش را بکنید. البته بارندگی در این ایام کم و بیش در جریان خواهد بود – که سر سبزی این استان مدیون آن است و می شود یک جورایی زیر سبیلی ردش کرد – و هر چه به تابستان نزدیک تر می شویم از مقدارش کاسته می شود.

آن دسته از دوستان تازه مهاجری که دارند چمدان می بندند خود را برای حفاظت در مقابل باران آماده کنند. البته بهتر است زیاد به خودشان در مورد لباس زمستانی سخت نگیرند چون تا ظهور آثار زمستان بعدی بیشتر از شش ماه مانده و اگر می توانند بهتر است این البسه را از همینجا بخرند (که هم بارشان سبکتر بشود و هم لباس های کارآمد تری بخرند). (البته تا قبل از بستن چمدان و راهی شدن؛ خوب است وضعیت درجه هوای تورنتو را بدقت زیر نظر داشته باشید و درحد نیازتان البسه گرم بیاورید که از روز اول سرما نخورید و اذیت نشوید).

موفق باشید


Link to this log     لینک به این نوشته - 4:22 p.m. -                                                 مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

0  Comments   اظهار نظر از طرف دوستان
........................................................................................



Wednesday, March 22, 2006

چند تا عیدی

چند تا نکته و خبر جالب دارم براتون که بعنوان عیدی از تهرانتویی پذیرا باشید:


1. اداره مهاجرت اعلام کرد که هزینه صدور ویزای اقامت دائم ( همون Right of Landing Fee) معروف که 975 دلار بود رو نصف خواهد کرد. یعنی اگر هنوز پروندتون به مرحله صدور ویزا نرسیده، نفری 487 دلار میگذارید تو جیبتون! چه کارهایی میشه با این پول کرد؟ بگذارید نگاه کنیم:

- میشه تقریبا پنج ماه باهاش از سرویس حمل و نقل شهری تورنتو – تی تی سی – استفاده کرد.
- میشه باهاش هزینه چهار ماه خورد و خوراک یک نفر را براحتی پوشش داد (به حساب سر انگشتی میشه باهاش نزدیک به 50 کیلو گوشت خرید!)
- میشه باهاش سرتاپای یک مهاجر تازه آمده را برای زمستان تجهیز کرد (بوت و شلوار و پلور و کاپشن و شالگردن و کلاه و دستکش پشمی).
- میشه دو دست کت و شلوار مرتب برای مصاحبه کاری خرید (احتمالا پول یک پیراهن سفید یقه دار و یک کراوات خوش طرح هم از توش در میاد).
- میشه باهاش 40 بار رفت سینما.
- میشه باهاش یک میز کامیپوتر – با کتابخانه کوچک – و یک مونیتور خوب خرید.
- میشه باهاش از خیابان کندی یک دست مبل و کاناپه و میز ارزان قیمت خرید.

و هزار مدل دیگه!



2. بابا ملت !!! این استان آلبرتا داره از فرط کمبود نیروی کار دو دستی می کوبه توی کله خودش!

دیشب یک برنامه یکساعته در تلویزیون نشان دادند که همه اش بحث در مورد کمبود نیروی کار، رقابت صاحبکاران برای جذب نیروی کار، افزایش حقوق و اضافه کردن انواع پاداش، تسهیلات برای ویزای کاری آلبرتا، و برنامه های توسعه این استان بود. خلاصه اش اینه:

- این استان همین الان نزدیک به 60 هزار نیروی کار – در هر زمینه ای فکرش را بکنید: از گارسون تا کارمند بانک، تکنیسین، مهندس و ...- کمبود داره و طبق آماری که ارائه دادن تا پنج سال دیگه تعداد فرصت های شغلی جدید این استان به 200 هزار تا خواهد رسید.

نکته! اگر خانوادگی مهاجرت کنید، برای تمام افراد خانواده – حتی بچه محصل دبیرستانی- کار پیدا می شه.

- در و دیوار تمام واحد های صنفی و ادارات و موسسات رو آگهی استخدام برداشته.

- کار به جایی رسیده که بعضی رستوران ها برای جلب نیروی کار به هر یک از پرسنل که لااقل سه ماه پیششون بمونن نفری 500 دلار جایزه میده و به اونهایی که لااقل یکسال بمونن سفر تفریحی مکزیک جایزه میدن! تازه این مال گارسون رستورانه! یک شرکت حمل و نقل جایزه سه ماهه رو کرده 1500 دلار. خیلی هاشون هم حقوق ها رو تا 20 درصد اضافه کرده اند.

- دارند گر و گر ویزای کار صادر می کنن. استان آلبرتا هم شرایط ویزای کار رو آسون کرده و طرح هایی در دست تهیه داره تا تسهیلاتی برای دادن ویزای اقامت دائم به دارندگان این ویزاهای کاری بده.

- سال گذشته استان شش میلیون نفری آلبرتا بیش از 100 میلیارد دلار اضافه درآمد نفتی داشته و میخواد همه اش رو سرمایه گذاری کنه.

برای خیلی ها این همون فرصت طلایی ای است که دنبالش می گشتند!

خودتون تحقیق کنین و تا می تونین بیخودی پول دست این کلاهبردار های بظاهر وکیل که ازتون تا 20 هزار دلار می گیرن و مثلا براتون کار پیدا می کنند ندهید – یا تا جائیکه جا داره پول کمتری بدین!- آلبرتا شدیدا دچار کمبود نیروی کاره. روش تحقیق کنین. مکاتبه کنین. اطلاعات گیر بیارین. شاید این چند تا سایت برای شروع بد نباشه:

jobbank.gc.ca

alis.gov.ab.ca

albertajobs

calgary.ca

calgaryjobs

این هم برای کاریابی نوجوان ها وقتی آمدند اینجا

nextsteps

این هم سایت رسمی دولت استان آلبرتا

gov.ab.ca

این هم مقداری اطلاعات در مورد این استان

travelalberta

هزینه زندگی تو آلبرتا از انتاریو کمتره. دارای یکی از حاضلخیر ترین خاکهای کره زمینه. سرشار از معادن و ذخایر زیرزمینی و نفته و آب شیرین بسیار داره. مرکز این استان شهر Edmonton و شهر مهم دیگرش Calgary هست.

اسکی، گلف، ماهیگیری ، پیاده روی و کمپینگ از مهمترین سرگرمی های مردم این استان است.

زمستان هایش از انتاریو سرد تر است و بارش برف قابل ملاحظه ای دارد. البته زندگی مردم بخاطر بارش برف بند نمی آید و شهرداری ها برای برف روبی کاملا مجهز هستند.

بجنبین تا چینی ها و هندی ها و پاکستانی ها براتون پرش نکردن!

یک خاطره:

یادم هست که در سال 1366 به اتفاق پدرم رفتیم به دیدن دوستش که داشت برای همیشه به استرالیا می رفت. آن موقع متوجه شدم که استرالیا برای جبران کمبود نیروی کار اداری اش شرایط صدور ویزای کاری را برای پرسنل اداری – خصوصا پرسنل مالی- آسان کرده و تسهیلات اقامتی هم به ایشان می دهد. تا جائیکه یادم می آید در تهران عده زیادی از پرسنل حسابداری ورزیده و باسواد چمدانشان را بستند و به اتفاق خانواده راهی شدند.

این موقعیت جدید، تقریبا بیست سال بعد از آن روز، یادآور همان فرصت گروهی است.

ضمنا من اطلاعاتم در این مورد همینی بود که نوشتم. لطفا برام ایمیل در این مورد نفرستین چون چیز بیشتری ندارم که اضافه کنم!


دو خبر کم اهمیت تر هم دارم

3- شرکت حمل و نقل شهری تورنتو – تی تی سی – داره با Google کار مشترکی ارائه میده که از این به بعد وقتی نقشه مقصدتون را با Google Maps پیدا کردید، راه رسیدن به اون محل رو از طریق تی تی سی هم به شما نشون بده. اینطوری مجبور نیستید خودتون کشفش کنین!

4. سایت Kijiji مشابه ebay ی معروفه و تمرکز در کاناداست. برای هر استان و هر شهر هم گروه جداگانه ای داره و مردم برای خرید و فروش اجناسشون – از سنجاق سر بگیرید بروید تا اتومبیل و ... – در اون آگهی می گذارند.

اگر هنوز به کانادا نیامده اید، می توانید از طریق این سایت در مورد قیمت اجناس آمار بگیرید، و اگر الان در کانادا هستید می توانید دنبال اجناس مورد نظرتان بگردید. البته بدیهی است که کسی اتومبیل را از روی اینترنت نمی خرد ولی می توانید در صورت علاقه با فروشنده تماس بگیرید و برای بازدید اتومبیل – و حتی بردنش نزد کارشناس معاینه فنی – قرار بگذارید.

سال نو بیشتر مبارک!


Link to this log     لینک به این نوشته - 10:48 a.m. -                                                 مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

0  Comments   اظهار نظر از طرف دوستان
........................................................................................



Friday, March 17, 2006

عید شما مبارک

فرارسیدن نوروز باستانی را به شما – اعم از مهاجر فعال و تازه مهاجر و مهاجر مجرب و مهاجر بعد از این و خانواده های مربوطه – تبریک عرض می کنم و سالی پر برکت و موفقیت برایتان آرزو دارم و از این حرف ها.

چهارشنبه سوری در میدان مل لستمن در هوای سرد بنحو گرم و پر انرژی ای برگزار شد. امیدوارم برنامه روز عید در این میدان در هوای گرمتر و بهتری برگزار بشه و بیشتر خوش بگذره.

و اما در مورد تاریخچه نوروز:

قدیمی ترین متون بدست آمده که از این جشن باستانی یاد کرده اند به قرن دوم میلادی مربوط می شود.

البته عقیده عموم براین باور است که این جشن ریشه ای قدیمی تر داشته و به دوره هخامنشیان باز می گردد. حتی برخی از تاریخ دانان معتقدند که پرسپولیس – یا لااقل کاخ آپادانا و تالار صد ستون – به منظور گرامیداشت این موقعیت ساخته شده است. تنها اشکال کار در این است که در هیچ نوشته هخامنشی نامی از نوروز و ذکری از این جشن نیامده است.

قدیمی ترین نوشته ایکه در آن نام نوروز ذکر گردید به دوره اشکانیان و بعد از سقوط هخامنشیان بدست سپاه اسکندر مقدونی بازمی گردد.

اولین شرح جزئیات مراسم نوروز و نحوه برگزاری آن به نوشتارهای دوره اردشیر اول ساسانی – در سال 224 میلادی- مربوط می شود و مهمترین جشن ملی ایرانیان محسوب شده است و از همین دوران رسوم متداول نوروزی مانند فرستادن پیام تبریک برای ملت و اهدای عیدی بشکل پول نقد و بخشش زندانی ها رواج پیدا کرده است.

بعد از سقوط امپراطوری ساسانی با حمله اعراب، عید نوروز از سوی خلفای راشدین و بعد از ایشان خلفای عباسی همچنان بعنوان یکی از اعیاد رسمی ایرانیان پذیرفته و تایید گردید و حتی ترک ها و مغول ها نیز تلاشی برای محو و از میان بردنش نکردند.

هفت سین

این سفره که بواسطه قداست باستانی عدد هفت از هفت عنصر نمادین مورد علاقه پارسیان تشکیل شده حاوی عناصر زیر است:

سبزه – نماد تولد دوباره
سمنو – نماد برکت و فراوانی خوراک
سنجد – نماد عشق
سیر – نماد شفاء
سیب – نماد زیبایی و سلامت
سماق – نماد رنگ طلوع خورشید
سرکه – نماد صبر و جاافتادگی
سنبل – نماد آمدن بهار
سکه – نماد ثروت و توانگری

ضمنا این ماهی بدبخت هیچ ربطی به سفره هفت سین ندارد. این موجود زبان بسته نسبت به سرد و گرم شدن جایش و همینطور جابجا شدن بسیار حساس است و معمولا قبل از رسیدن تنگ سفره هفت سین چند بار دچار سکته قلبی می شود و نیمه جان و مریض آخرین ساعات عمرش را روی سفره هفت سین طی می کند.

شاید دلتان نخواهد بدانید که چینی ها این ماهی را – بدلیل شکنندگی و ضربه پذیری اش – سمبل مرگ می دانند!


حاجی فیروز

خبر آور سنتی ایام نوروز است که در اصل قرض گرفته شده از فرهنگ سومریان – و خدای ایثار آنها بنام دموز- می باشد که طبق روایات سومری در انتهای سال می سوزد و خاکستر می شود و در آغاز بهار دوباره بدنیا می آید.

در کشور هایی که قومیت نژادی سیاهپوست وجود دارند – مانند کانادا – از سیاه کردن چهره حاجی فیروز که می تواند حمل بر مسخره کردن سیاهپوست ها گردد، ممناعت می کنند.

بسه دیگه برین دنبال عشق و حالتون! ایام بکام و حالنا حولا


Link to this log     لینک به این نوشته - 3:55 p.m. -                                                 مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

0  Comments   اظهار نظر از طرف دوستان
........................................................................................



Tuesday, March 14, 2006

یک سایت خوب برای کسب اطلاع پیرامون مهاجرت به انتاریو

دولت انتاریو از هفته پیش سایت جدیدی راه انداخته که هدفش اطلاع رسانی در مورد مهاجرت به انتاریو است.

در این سایت می توانید از اولین قدم برای مهاجرت یعنی کسب اطلاع در مورد جایی که می خواهید به آن مهاجرت کنید شروع کنید و بعد در مورد پروسه مهاجرت اطلاعت بدست آورید و در نهایت در مورد نحوه و روش زندگی در این استان، تحصیل خود و فرزندانتان، کاریابی، و بسیاری از جنبه های دیگر زندگی بیاموزید.

راستی!

این دوست مهاجر – نسبتا تازه وارد- ما از من خواست که به شما پیام برسانم و "نصیحتتان" کنم که توصیه های تهرانتویی را در مورد زبان انگلیسی جدی بگیرند و به شوخی برگزار نکنید. از من خواست به شما بگویم که اگر به حرف تهرانتویی گوش کرده بود و انگلیسی اش را آنطور که تهرانتویی گفته بود بطرزی "بلبل گونه" تقویت کرده بود و نیز تافلش را هم در ایران خوانده بود و گرفته بود – این را من قبلا توصیه نکرده بودم! ولی نتیجه گیری خوبی است - ، الان پنج ماه آزگار از وقتش صرف اینکار نمی شد!

من به این دوستم پاسخ دادم که مشکل مخاطبان فارسی زبان من این نیست که همان دفعه اول متوجه منظور من نشده اند. مشکل ایشان این است که از بس توی هر رسانه و مدرسه و دانشگاه و تاکسی و بقالی و منزل عمو جان و خانه خاله جان و هر جایی که می روند و هر کاری که می کنند، "نصیحت و اندرز" شنیده اند و می شنوند، گوش و ذهنشان نسبت به جذب توصیه و نصیحت کاملا بی حس شده و از کار افتاده.

در واقع این بذل و بخشش رایگان "نصیحت و اندرز" چنان در فرهنگ ادبیات ایران ریشه دوانیده که دیوان اشعار هر شاعری را باز کنید پر است از "پند" و "اندرز".

مکانیزم مغز و اعصاب انسان هم به این شکل عمل می کند که هر چیزی زیاد اتفاق افتاد و همیشه در دسترس بود، نسبت به آن بی تفاوت و کرخ می شود. مثلا اگر در جایی بوی عطر و ادکلن بیاید فقط در همان چند دقیقه اول قابل استشمام است و بعد چنان آدم نسبت به آن بی تفاوت می شود که انگار از اول نبوده.

البته من اصلا به این عبارت که می گوید: "در خانه اگر کس است، یک حرف بس است!" معتقد نیستم. آن ضبط صوت است که اگر در خانه باشد آنوقت یک حرف بس است. فراموشکاری و پشت گوش اندازی و سیستم در و دروازه در بخش شنوایی، جزء جدایی ناپذیر طبیعت ماست. اینکه چطور مرتب به خودتان یادآوری کنید و گهگاه چک کنید ببینید کجای برنامه هستید، البته هنری است که زودتر یاد گرفتنش بهتر است!

موفق باشید


Link to this log     لینک به این نوشته - 12:27 p.m. -                                                 مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

0  Comments   اظهار نظر از طرف دوستان
........................................................................................



Wednesday, March 08, 2006

Nikola Tesla

نیکو تسلا در ابتدا دستیار توماس ادیسون بود و دنبال کننده بسیاری از طرح های صنعتی وی ولی بعد ها بدلیل خلف وعده ادیسون - و امتناعش از پرداخت جایزه ای که بخاطر اختراعاتش باید به او می پرداخت – از همکاری با وی استعفاء داد. این دشمنی بعد موجب جنگ علمی شدیدی بین ادیسون – پیشآهنگ برق جریان مستقیم (DC) و تسلا و شریکش جرج وستینگهاوس – طلایه داران برق جریان متناوب (AC) – گردید که به شکست ادیسون و فراگیر شدن برق با جریان متناوب، ختم گردید. (ادیسون پول زیادی خرج کرد و به طرفندهای متعددی متوسل شد تا از فراگیر شدن اختراع تسلا جلوگیری کند اما در نهایت اقتصادی بودن راه حل تسلا، راه خود را به دنیای صنعت باز کرد و موجب پذیرش گسترده آن شد.)

تسلا در مورد ادیسون گفته است:
" ادیسون، اگر قرار باشد سوزنی را در انبار کاه پیدا کند، بی معطلی و با دقت و حوصله یک زنبور عسل خود را وقف بررسی دانه به دانه کاه ها می کند تا سرانجام گمشده خود را بیابد. مشاهده این موضوع همیشه مایه تاسف من بوده زیرا باور دارم که با کمی نظریه پردازی و محاسبات ریاضی بیش از 90 درصد از زجر و مشقتی که می کشید از دوشش برداشته می شد!".

تسلا نابغه ای بود کم نظیر که پیشگام بسیاری از مظاهر فنی دنیای امروز است. او را مخترع قرن بیستم نامیده اند. بخشی از فهرست بلند بالای اختراعات و اکتشافات ثبت شده وی عبارتند از:

لامپ های المان دار اشعه ایکس، فرستنده رادیویی، انتفال نیرو بدون سیم، موتور های القاء مغناطیسی، ترانسفورمر، لامپ های فلوئورسنت، قایق های کنترل شونده از راه دور، شمع الکتریکی موتور، مبانی علم روباتیک، مبانی شناخت اشعه کیهانی، اثبات رسانا بودن زمین، مبانی انتقال اطلاعات از طریق امواج مغناطیسی، اولین مدل آزمایشگاهی دستگاههای رادار، طراحی هواپیما های عمود پرواز.

او به هشت زبان تسلط داشت، از بنیانگزاران IEEE مدرن بود، بعنوان برجسته ترین مهندس برق آمریکا شناخته شده، و تحقیقات ارزشمندش زیربنای بسیاری از اختراعات بعدی بشر گردید.

ضمنا تسلا دوست صمیمی نویسنده معروف، مارک تواین نیز بود.

او در سن هشتاد و یک سالگی کار روی نظریه جنجال برانگیز Unified Field Theory را آغاز کرد. این نظریه تلاش در ارائه مجموعه منسجم تئوریک برای توضیح کامل تمام عوامل زیربنایی جهان دارد و چهار نیروی زیربنایی فیزیک نظری (به شرح ذیل) را بررسی محاسباتی کرده و مدل رابطه ریاضی آنها را بدست می دهد:

1.Strong force:
Force responsible for holding quarks together to form neutrons and protons, and holding neutrons and protons together to form nuclei. The exchange particles that mediate this force are gluons.

2.Electromagnetic force:
It is the familiar force that acts on electrically charged particle. The photon is the exchange particle for this force.

3.Weak force:
Responsible for radioactivity, it is a repulsive short-range interaction that acts on electrons, neutrinos and quarks. It is governed by the W boson.

4.Gravitational force:
A long-range attractive force that acts on all particles. The exchange particles have been postulated and named gravitons.

تسلا در سن هشتاد و هفت سالگی، بعد از آنکه اعلام کرد مطالعاتش موفقیت آمیز بوده و بزودی تئوری مربوطه را برای ارائه به مجامع علمی آماده خواهد کرد، در اتاقش در هتل محل اقامتش مرده پیدا شده و تمام یادداشت ها و محاسباتش توسط FBI ضبط گردید و نتیجه تحقیقاتش هرگز در دسترس مجامع علمی قرار نگرفت. علت مرگ سکته قلبی اعلام گردید.

آلبرت اینشتین، محقق مشهور فیزیک نظری، در تلاشش برای دنبال کردن راه تسلا و محاسبه مجدد اجزای این نظریه ناموفق ماند.

از جمله طرح های دیگر تسلا که در دسترس عموم قرار نگرفت، طرح ساخت سلاح الکترومغناطیسی Death Ray بود که بنا به نظر کارشناسان تاریخ صنایع نظامی، اکنون به شکل نسل جدید سلاح های مایکرو ویوی ارتش آمریکا، کم کم دارد به دنیا معرفی می شود.

روز خوش


Link to this log     لینک به این نوشته - 3:48 p.m. -                                                 مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

0  Comments   اظهار نظر از طرف دوستان
........................................................................................



Tuesday, March 07, 2006

Niagara Falls

چند نکته جالب در مورد آبشار(های) نیاگارا:

این آبشار در پایان آخرین دوره یخبندان – نزدیک به ده هزار سال پیش – با ذوب تدریجی و سر ریز شدن یک دریاچه باستانی منجمد از روی معبر سنگی ایکه بین این دریاچه و دریاچه انتاریوی فعلی وجود داشته، پا به عرصه وجود گذاشته.

در طی ده هزاره، دریاچه پشت آبشار کوچک و کوچکتر شده و جای خود را به دریاچه Erie کنونی داده است. فرسایش طبیعی بر اثر فشار آب چندین کیلومتر محل آبشار را به عقب برده و به جای کنونی اش رسانده.

این مجموعه آبشار در سال 1604 توسط گروه اکتشافی فرانسوی به رهبری Samuel de Champlain (جغرافی دان، طراح و مکتشف فرانسوی که بنیانگزار Quebec نیز نامیده می شود)، کشف و ثبت گردید. پیش از آن سرخپوستان منطقه قرن ها به وجود این آبشار واقف بوده و آنرا مکانی مقدس بشمار می آوردند.

صدای مهیب رعد آسای آبشار در آن زمان باعث شده بود سرخپوستان آنرا محل زندگی خدای رعد بدانند و مراسمی برای بزرگداشت این خدا در این مکان برپا کنند.

نام این آبشار از نام بومی آن Onguiaahra به معنای "معبر" گرفته شده است.

نیکولا تسلا (Nikola Tesla ) فیزیکدان، مخترع و کاشف اطریش - مجارستانی الاصل (که اسمش واحد نیروی القاء مغناطیسی در فیزیک الکتریسته و مغناطیس نیز هست) اولین کارخانه برق جریان متناوب (AC ) دنیا را در همین مکان بنا نمود و موجب ترقی صنعتی و پیشرفت شهری سریع السیری در منطقه نیاگرا شد. (توضیح بیشتر در پایین همین لاگ)

با گسترش فعالیت های شهرسازی در این منطقه، اولین پل این معبر در سال 1848 روی رودخانه پایین آبشار احداث گردید. بعدها پل های متعدد فولادی دیگری بر روی این معبر ساخته شدند که قطار و کامیون های باری و خودروهای شخصی از آنها برای تردد بین دو کشور کانادا و ایالات متحده استفاده می کنند.

معروف ترین پل فولادی بین دو کشور، پل رنگین کمان – Rainbow Bridge – نام دارد که نامش را از رنگین کمانی دائمی که همیشه بر بالای پرتگاه آبشار دیده می شود گرفته است و می توان با استفاده از آن حتی با پای پیاده به آمریکا رفت و آمد نمود.

با توجه سرعت زیاد تخریب لبه آبشار و عقب نشینی سریع آن – که در صورت ادامه آن و رسیدن آبشار به مرز دریاچه Erie موجب از بین رفتن کامل و محو شدن آبشار می گردد، طرح هایی از سوی دولت های کانادا و ایالات متحده به اجرا درآمده است که باعث شده سرعت عقب نشینی آبشار به مقدار تقریبی 3 سانتیمتر در سال کاهش پیدا کند.

برای کاستن میزان تخریب چاره ای نبود جز کاستن از میزان آب جاری در آبشار. برای اینکار سد های انحرافی مخصوصی ساخته شده اند که مقدار قابل ملاحظه ای از آب آبشار را پیش از رسیدن به لبه پرتگاه منحرف کرده، وارد آبراه های مصنوعی تجاری می کنند.

به این ترتیب آنچه توریست ها در روز مشاهده می کنند تنها پنجاه درصد میزان واقعی آب آبشار است. با توجه به عظمت زاید الوصف آبشار در وضعیت فعلی آن – که در هر ثانیه بیش از 1.8 میلیون لیتر آب از آن می ریزد و سالانه نزدیک به 15 میلیون توریست را به این منطقه می کشاند- می توان تصور کرد اگر میزان آب دوبرابر مقدار کنونی بود حجم صدای تولید شده و پودر آب معلق به چه میزان می رسید.

شب ها که توریست ها دید واضحی به آبشار ندارند، مقدار بیشتری از آب آبشار منحرف شده و تنها 25 درصد آب واقعی آبشار از آن جاری می شود!

نیروگاههای عظیم آبی ساخته شده روی رودخانه نیاگارا، سهم بزرگی از تولید برق در استان انتاریو (در کانادا) و ایالت نیویورک (در آمریکا) را دارد.

شایان ذکر است که بخش کانادایی آبشار نزدیک به سه برابر بخش آمریکایی آن بوده و دید بهتر و وسیع تری دارد به طوری که حتی بخش آمریکایی آبشار از داخل کانادا بهتر دیده می شود. همین امر موجب سرمایه گزاری وسیع صنعت توریسم در بخش کانادایی شده است.

معروف ترین و سرگرم کننده ترین خیابان نیاگارا Clifton Hill نام دارد که در آن سینما های سه بعدی و خانه های وحشت و موزه های متعدد و سالن های بازی و رستوران و هتل های متعدد قرار دارند. این خیابان روی همان گذرگاهی ساخته شده است که کاشفان فرانسوی در چهارصد سال قبل از آن برای رسیدن به لبه دره آبشار استفاده کردند.

ادامه توضیح در مورد تسلا:

در مورد تسلا گفتنی آنقدر زیاد است که لاگی جداگانه می طلبد! در لاگ بعدی در مورد این نابغه که به حق بنام "پدر اختراعات قرن بیستم" لغب گرفته، خواهم نوشت.

روز خوش


Link to this log     لینک به این نوشته - 10:56 a.m. -                                                 مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

0  Comments   اظهار نظر از طرف دوستان
........................................................................................



Wednesday, March 01, 2006

چند نکته شیرین! و یک نکته ای قهوه ای!

در یکی از برنامه های اخیر20/20 که معمولا هر از گاهی روی مسائل جالب اجتماعی دست می گذارد، گزارشی تحقیقی در مورد مساله شکر و انواع شکر و اثرات آن ارائه شده بود. چند نکته جالب توجه که به آن اشاره شد عبارت بودند از اینکه:

1. شکر قهوه ای – brown sugar – که در کافی شاپ ها طرفدار زیادی پیدا کرده اند و مردم به هوای طبیعی تر بودن و سالم تر بودنش گرایش زیادی به آن پیدا کرده اند، عملا هیچ مزیت قابل ملاحظه ای نسبت به شکر سفید ندارد و مواد معدنی و خاص قابل داری که بدردی بخورد در آن نیست. آهن موجود در آن هم بسیار اندک است. (آنقدر کم است که برای اینکه معادل آهن موجود در یک برش نان گندم کامل بشود باید 14 قاشق آن را در قهوه یا چای خود بریزید!). شکر قهوه ای در واقع رنگش فرق دارد و کمی غلظت شیرینی اش بیشتر است و دیگر هیچ.

اگر دنبال احتراز از خوردن شکر ناسالم هستید باید راه دیگری پیدا کنید. یعنی یا باید شیرین کننده های مصنوعی استفاده کنید – که پشت سر مصرف زیادی آنها هم حرف و حدیث هایی گفته می شود که هنوز هیچ کدامشان ثابت نشده اند – و یا بروید سراغ عسل و خرما و توت خشک و نظایرهم. که هر چند سالم تر از شکر سفید (ساکاروز) هستند، ولی مشکل کالری بالایشان همچنان سر جایش هست (چون به هر صورت ماده قندی هستند – گلوکز).

2. این تصور والدین که بچه با خوردن شکر آمپرشان بالا می زند و به اصطلاح هایپر می شود نادرست است. آزمایشات روی کودکان نشان داده که وجود شکر – حتی به مقدار زیاد – هیچ اثری در هورمون های خون بچه ها و رفتار ایشان ندارد. اینکه بنظر می رسد وقتی بچه ها در مهمانی ها دور از چشم والدین خود را به خمره شکلات و شیرینی و آب و نبات می زنند، عقلشان زایل می شود و نمی توانند سرجای خود مرتب بنشینند هیچ ربطی به شکر ندارد.

بچه ها در واقع با دیدن همدیگر تهییج می شوند و شر و شور پیدا می کنند و بی خوابی بچه در شب مهمانی نیز مدیون کافئین موجود در شکلات هایی است که پشت سر هم می فرستند بالا.

یک تحقیق جالب دیگر نیز انجام شده بود در مورد اینکه آیا قهوه ها هر چه گرانتر باشند عطر و طعم بهتری دارند یا نه. گروهی داوطلب از مردم کوچه و خیابان و چند کارشناس قهوه از شرکت های قهوه سازی معروف در این آزمون شرکت کردند و بعد از تست های متعدد معلوم شد:

خوب بودن طعم و مزه قهوه شدیدا وابسته به ذائقه هر شخص داشته و کاملا سلیقه ای است و هر کس باید خودش قهوه ای را که به نظرش خوش طعم می آید پیدا کرده و از آن لذت ببرد. در واقع قهوه مانند غذای مورد علاقه شما کاملا بستگی به ذائقه شما دارد و تنها شما می توانید مناسب ترین نوع و مارک را برای خود انتخاب کنید که این انتخاب می تواند قهوه ای گران یا متوسط قیمت و یا ارزان قیمت باشد. (در واقع بعضی مواقع مردم بخاطر تبلیغات و یا با کلاس قلمداد شدن یک مارک و یا تحت فشار گروهی که مصرف کننده مارک خاصی هستند اقدام به مصرف آن مارک می کنند بدون اینکه واقعا به اندازه بقیه از آنها لذت ببرند!)

روز خوش


Link to this log     لینک به این نوشته - 9:15 a.m. -                                                 مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

0  Comments   اظهار نظر از طرف دوستان
........................................................................................