●
خب دیروز سه شنبه بود. ما هم رفتیم فیلم گروه آقایان استثنایی را دیدیم.
فرمول سه شنبه ها که یادتان هست، کنتاکی یا مک دانلد به اضافه سینما. حالا از
فیلم بگم:
LXG: The League of Extraordinary Gentlemen
داستان از انگلستان سال 1898 شروع می شه – برای اینکه حدود زمان دستتون بیاد
میشه اواخر حکومت ناصرالدین شاه در ایران و ملکه ویکتوریا در انگلستان. دقیقا 16
سال قبل از آغاز جنگ اول جهانی. ترکیه عثمانی. امپراطوری پروس و القصه – یک
شب تار یکهو از توی یک انباری در لندن یک تانک مدل جنگ اول بیرون می زنه و
گازشو میگیره می کوبه به ساختمون بانک لندن و میزنه به گاو صندوق اصلی و کلی
اسناد مهم رو می دزده.
اونایی که از تانک اومدن بیرون آلمانی حرف میزدند و لباسهای ضد گلوله فلزی چرمی
تنشون بود و سر دستشون هم یک ماسک به صورت داشت و یک چشم و اطراف دهنش
پیدا بود که جای زخم های ناجوری از زیرش پیدا بود.
با انتشار خبر، انگلیسی ها در روزنامه هاشون آلمانی ها رو متهم کردند به خرابکاری.
چند روز بعد همین گروه که اینبار انگلیسی حرف می زدند به یک کارخانه بالن های
جنگی آلمان ها حمله کردند. اینبار آلمان ها انگلیسی ها را متهم به خرابکاری کردند.
خلاصه حسابی داشت اروپا به هم می ریخت و کم مونده بود جنگ اول شانزده سال زودتر
از موعد شروع بشه.
صحنه بعدی، آفریقا، یک شهرک بی نام و نشون، توی لابی یک هتل بی ستاره درب و
داغون یک عده بازنشسته پیر وپتول انگلیسی نشسته بودند که یکهو یک آقای مرتب و
شیک پوش – البته به سبک همون موقع – از در اومد تو و سراغ شخصی بنام آلن کواترمین
- شون کانری- رو گرفت و توضیح داد که یک خرابکار داره تو اروپا بلوا درست می کنه
و از طرف دفتر ملکه از شما خواسته شده بیاین انگلستان تا در یک جلسه مهم شرکت
کنید. بعد از مقداری نه و نو و یک کمی هم بکش بکش با گروه دیگری که برای کشتن
شون کانری اومده بودند، بالاخره آقا راهی انگلیس شد و در آنجا با شخصی به نام آقای
ام – حرف انگلیسی (ام)- ملاقات کرد و به بقیه اعضاء گروه معرفی شد.
حالا حدس بزنید اعضاء گروه کیا بودند : مرد نامریی، کاپیتان نیمو (بله خودشه! همون
کاپیتان زیر دریایی ناتیلوس)، دوریان گری (همون شخصیت کتاب معروف تصویر دوریان
گری)، دکتر جکیل (که گهگاه تبدیل به مستر هاید میشد) – این یکی رواگه نمی شناسید برید
یک فکری بحال کتابخونتون بکنید!- یک آمریکایی جوان هفت تیر کش، و دست آخر برای
اینکه یکوقت نگن این فیلم رو باید گروه هم جنس بازان استثنایی نامید، یک خانم خون آشام.
ماموریت هم پیدا کردن این جناب خرابکار و ممانعت از فعالیتهای ایشون. داستان دیگه از
اینجا اینقدر ویژوال افکت رو کرد و آدم کشت و ساختمون منفجر کرد و وسایل پیشرفته
نامربوط به اون زمان نشون داد که ملت دیگه کف اساس کرده بودند و این بغل دستی های ما
دیگه از ماچ و بوسه بی خیال شده بودند و داشتند از فشار هیجان می رفتند بالای صندلی
هورا بکشند!
بقیه اش را هم دیگه نمی گم تا اولا ضرر به فیلم ساز نزنم و دوما اگه خواستین فیلم رو
برین ببینین، از مزه نیفته. در مجموع بسیار سرگرم کننده بود و اینجانب اینقدر اکشن تو
خونم رفته بالا که فکر نکنم برم و لارا کرافت رو دیگه نگاه کنم.
از بخش های تخیلی فیلم که بگذریم، داستان یک جورایی داشت کنایه می زد به آمریکا که
چطور تو هر دو تا جنگ خیلی خوب اسلحه فروخت به تمام دنیا و پول اساسی به جیب زد
و چقدر منطقی است که نتیجه بگیریم خودش باعث و بانی خرابکاری های منجر به این دو تا
جنگ بوده.
این بود انشای من در مورد سینمای دیشب.
فعلا....
Link to this log لینک به این نوشته
-
1:17 p.m. -
مطلب را به بالاترین بفرستید: