Tehrantonian                 تهرانتویی – یک تهرانی در تورنتو
نکاتی پیرامون مهاجرت به کانادا،زندگی در انتاریو، کاریابی، خرید اولین خانه تان و استقرار با موفقیت
Tips on Immigration to Canada, Living in Ontario, Finding a Job, Buying your first home and settling down Successfully.
جستجو در تهرانتویی  
گزارشات لحظه ای
Reports by the Moment
وضعیت هوای تورنتو
Toronto's Weather

Click for Toronto Pearson, Ontario Forecast
برای دیدن وضعیت هوای سراسر کانادا اینجا کلیک کنید
Click here for Canadian Weather Status

Locations of visitors to this page
تورنتو Toronto
ونکوور Vancouver
تهران Tehran


وضعیت دلار کانادا
Canadian Dollar vs. U$



شاخص های بازار سهام
Stock Market Indices




Tehrantonian's Google Ranking

Yahoo bot last visit to Tehrantonian.
Msn bot last visit to Tehrantonian
Friday, October 21, 2005

ورود مهاجری جدید – قسمت دوازده + یک (!)

امروز می خواهید صبحانه را مفصل تر برگزار کنید. پودر پن کیک خریده اید که کافیست با شیر و تخم مرغ مخلوط کنید و در ماهیتابه سرخ کنید. هوا کش آشپزخانه را روشن می کنید و روغن دوبله می ریزید و حرارت را هم از متوسط بیشتر نمی کنید تا مبادا دود روغن بلند شود صدای دستگاه کاشف دود را بلند کند و سر صبحی همه را به وحشت بیاندازد!

پن کیک ها که سرخ شدند، یک برش کره می اندازید رویشان و با شیشه شربت افرا Maple – که از درخت افرا می گیرند و طعم خوب و جالبی دارد و برای مدتی طولانی یکی از صادرات مهم کانادا محسوب می شده – می گذارید توی سینی و می برید به اتاقتان. به که چه ترکیبی است! چقدر خوشمزه است! حسابی هم آدم را می گیرد.

اخبار دارد می گوید که پلیس بزرگراه ها نیروی بیشتر برای روزهای تعطیل به جاده ها آورده اند و سرعت مجاز و بسته بودن کمربند ایمنی و صندلی اطفال و ... را سختگیرانه تر کنترل خواهند کرد. به حال شما فرقی نمی کند. مسافرت باشد برای هر وقت گواهینامه داشتید. بعدا می توانید اتومبیل کرایه کنید و بروید گردش.

تا موقع ناهار – که زمانی است که جناب شکم اعلام گرسنگی می فرمایند – یک ضرب کتاب آئین نامه را می خوانید. کتاب که یکبار دوره می شود ساعت شده سه بعد از ظهر. این صبحانه عجب ما را گرفت! ناهار کوفته دارید که مرحمتی صاحب خانه عزیز است. سه عدد کوفته خوشمزه که در مایکرویو گرم می کنید و با لواش و ترشی لیته – محصول فروشگاه ایرانی سر خیابان- می زنید به بدن.

جزوات زبان را بررسی می کنید و تمرین های کلاسی هفته گذشته را نگاه می اندازید. نوبت اینترنت گردی است. از روی وب سایت مربوط به سینمای زنجیره ای نزدیک خانه، ساعت و نام فیلم ها را چک می کنید و یکی را زیر سر می گذارید. مدتی وقت در سایت کالج ها و دانشگاهها می گذرانید. ایمیل های شب مانده را چک می کنید. دانشگاه رایرسون جواب داده که اگر بخواهید فوق لیسانس و بالاتر بخوانید خودبخود وام به شما تعلق می گیرد و نیازی به درخواست و بررسی و ارزیابی ندارد. باشد لای آب پیاز برای بعد! بروشور دانشگاه را دوباره ورق می زنید و اسم اساتید ایرانی – الاصل- دانشگاه که تعدادشان هم کم نیست توجهتان را جلب می کند. شاید بد نباشد باب مکاتبه را با چند تا از ایشان باز کنید و اطلاعات بگیرید.

بقیه وقت باقیمانده را می روید به سایتی که بازی های اینترنتی دارد و مقداری بازی می کنید. بعد پا می شوید و لباس عوض می کنید و می زنید بیرون به مقصد سینما.

قدم زنان می روید و یکربع بعد می رسید به محل. یک سطل ذرت بوداده هم می گیرید و می روید توی یکی از ده تا سالن به دیدن فیلم The Exorcism of Emily Rose. فارسی اش احتمالا می شود گرفتن جن از وجود امیلی رز. کلیسا هم ادعا کرده که داستانش واقعی است. واقعی یا غیر واقعی، فیلم همچین ترساندتان که نصف سطل ذرت را نجویده قورت دادید رفت پایین! باورتان نمی شد با بودن این همه جمعیت باز هم آدم به اندازه تنها دیدنش بترسد! البته برای اینکه زیاد هم آبروریزی نکرده باشیم باید گفت بیشتر هیجان داشت تا ترس. ولی اینقدر داشت که رعشه گرفتید! بخودتان می گوید کم کم عادت می کنم. از بس فیلم های تار و تاریک کپی شده از پرده سینما را که صدای بم و مبهم داشتند، توسط آقای فیلمی در تهران بخوردتان داده شده، کلا با این دنیای پر کیفیت صوتی و تصویری غریبه هستید!

در طبقه پایین مرکز خریدی که سینما در آن است دو فروشگاه زنجیره ای دو طبقه وجود دارند. یکی Staples است که به لوازم دفتری و اثاثیه مربوطه و لوازم التحریر و انواع کامپیوتر و دوربین دیجیتال و بازی کامپیوتری و ... تخصیص یافته و دیگری FutureShop است که متمرکز شده روی تکنولوژی و علاوه بر کامپیوتر و دوربین و تلفن همراه، دی وی دی و تلویزیون و ... هم دارد. هر کدام یکساعت وقت لازم دارند برای دیدن. در طبقه زیر هم کف هم سوپر مارکت زنجیره ای loblaws است که از فضای باز وسط راهرو می توانید بخش میوه و تره بارش را از بالا – و احتمالا ارتفاع بیست متری!- تماشا کنید. از این جایی که شما هستید بخش ماهی و خرچنگ و صدفش هم پیداست. یک آکواریوم بزرگ دو طبقه دارد. در طبقه بالای آن ماهی های قزل آلا مشغول شنا هستند و در طبقه پایین یک کرور لابستر که با حلقه های کشی چنگک هایشان را بسته اند – تا همدیگر و احتمالا فروشنده و بعد مشتری را نیشگون نگیرند!- دارند از سر و کول هم بالا می روند.

یادتان می آید که پنیر موجود در یخچال در حال تمام شدن است. به بخش لبنیات – که یخچالی چند طبقه و درباز به طول ده متر است- می روید و سعی می کنید پنیر خامه ای را که الان مشابه اش را در خانه دارید پیدا کنید. متوجه می شوید که از همین مارک تجاری در حدود هشت نوع پنیر وجود دارد و علاوه برآن پنج نوع رقیق تر آن هم هست که مخصوص زدن چیپس توی آن است! پنیر با شوید و خورده های خیارشور! پنیر با سیر و فلفل کبابی، پنیر با خرده های ماهی دودی، با خرده های خیار و فلفل دلمه ای، با گوجه فرنگی خشک شده در آفتاب و خرده های زیتون، با انواع میوه با ... نخیر اینطوری نمیشه! باید یک دفعه بعد بیایید و لااقل درب ظرف تمام شده پنیر را هم بیاورید. همین داستان با کره است، با شیر است، با ماست است، با آبمیوه است، با بستنی است! حتی نمک!

از بخش آشپزخانه سوپر مارکت یک مرغ بریان درسته می گیرید با کلی سیب زمینی سرخ کرده با ادویه به قیمت ده دلار. گرسنه تان نیست ولی قیمتش خیلی مناسب است و کیفیتش محشر! دوباره سری به FutureShop می زنید و چند تا لپ تاپ را دوباره بررسی می کنید. هنوز حراج است و یکی دویست سیصد دلار از قیمت همه آنها خط زده اند. پرسنل بخش کامپیوتر نود درصدشان ایرانی هستند و دارند با هم فارسی حرف می زنند. با یکی از آنها سر صحبت را باز می کنید. می گوید سه ماه است آمده و برای جبران خرج دارد اینجا کار می کند. آخر هفته ها درس می خواند و خیلی هم راضی است. خدا را شکر.

توی ایران خودش شرکت زده بوده و هم کار راهبری شبکه می کرده هم اسمبل دستگاه و نصب و راه اندازی شبکه. اینجا نتوانسته در سه ماه اول کار گیر بیاورد و تصمیم گرفته درس بخواند و کار کند تا بعدا دوباره شانسش را در بازار کار امتحان کند. دانشگاه خودش مدرکش را ارزیابی خواهد کرد – که دو ماه طول خواهد کشید- و نیازی نیست خودش جداگانه اقدام کند و دویست دلاری پیاده شود. باید تافلش را بگیرد و پول جمع کند تا سپتامبر بعدی که دانشگاه دانشجو می گیرد همه کارهایش را انجام داده باشد. برای گرفتن وام دانشجویی دولتی باید لااقل یکسال در انتاریو زندگی کرده باشد.

با خودتان فکر می کنید نسخه بدی نیست. کارش خیلی از تخصصش پرت نیست، حقوق دارد و برنامه برای ترقی بیشتر.

ادامه دارد ...


Link to this log     لینک به این نوشته - 9:34 a.m. -                                                 مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

2  Comments   اظهار نظر از طرف دوستان
........................................................................................