Tehrantonian                 تهرانتویی – یک تهرانی در تورنتو
نکاتی پیرامون مهاجرت به کانادا،زندگی در انتاریو، کاریابی، خرید اولین خانه تان و استقرار با موفقیت
Tips on Immigration to Canada, Living in Ontario, Finding a Job, Buying your first home and settling down Successfully.
جستجو در تهرانتویی  
گزارشات لحظه ای
Reports by the Moment
وضعیت هوای تورنتو
Toronto's Weather

Click for Toronto Pearson, Ontario Forecast
برای دیدن وضعیت هوای سراسر کانادا اینجا کلیک کنید
Click here for Canadian Weather Status

Locations of visitors to this page
تورنتو Toronto
ونکوور Vancouver
تهران Tehran


وضعیت دلار کانادا
Canadian Dollar vs. U$



شاخص های بازار سهام
Stock Market Indices




Tehrantonian's Google Ranking

Yahoo bot last visit to Tehrantonian.
Msn bot last visit to Tehrantonian
Tuesday, November 15, 2005

ورود مهاجری جدید – قسمت نوزدهم

عجب بادی می آمد امروز! صرفنظر از حرارت 4 درجه سانتی گرادش – که به روایت تهران می شود یکروز زمستانی – سرعتش بنا به اطلاعات کانال هواشناسی به بالای 40 کیلومتر در ساعت می رسید. خوب شد یکی دو کاپشن کلاهدار گرم با خودتان آوردید اگرنه امروز سرماخوردگی رو شاخش بود!

باد بقدری قوی بود که کیسه هایی که مردم دستشان بود تقریبا به شکل افقی در هوا ایستاده بودند. باز هم بعضی از این بچه مدرسه ای های پر رو با یک لا پیراهن درآمده بودند بیرون. زدن پوز این جینگیلی ها باشد برای یکی دو سال دیگر که به حرارت هوای این شهر عادت کردید. فعلا به دردسر سرما خوردن و سر کلاس فین فین کردنش نمی ارزد. یکی دو برگ روزنامه – که معلوم نبود از دست کی در رفته بودند- در بالای سرتان در ارتفاع بیست متری در حال پرواز بودند. از همه جالب تر منظره حرکت ابرها بود که بقدری سریع در حال رفتن بودند که شبیه کارتون بودند.

خوب سرمای هوا را به گل روی تازه بودنش می شود زیر سبیلی رد کرد. البته با بودن پوشش مناسب مشکلی از این بابت نیست. اگر بچه های جنوب اینجا زندگی می کنند و زمستان ها هیچ چیزشان نشده، سر شما بلایی نخواهد آمد.

کلاس زبان همچنان خوب بود. همکلاسی های چینی شما از ناتوانی شدید در تلفظ صحیح کلمات انگلیسی رنج می برند. هر قدر زور می زنند، تمرین می کنند و بخودشان فشار می آورند باز نتیجه درستی نمی گیرند. بنظر می رسد اگر به چینی زبان باز کرده باشد مکافات دارد برای انگلیسی درست حرف زدن. بعضی هایشان در نوشتن و خواندن و درک مطلب عالی هستند. می توانند چنان متنی بنویسند که فیوز آدم را از سنگینی و محتوای ادبی بپراند. ولی همین افراد از تلفظ صحیح همان لغاتی که نوشته اند ناتوانند. خدا را شکر که لهجه فارسی استاندارد، لهجه غلیظی نیست و می شود با کمی تمرین و دقت تلفظ خوبی در گفتار انگلیسی بدست آورد.

کلاس رزومه نویسی و کاریابی از امروز شروع شد. دو خط مترو سوار شدید و به آخرین ایستگاه متروی خط Sheppard رفتید و خودتان را به موقع به کلاس رساندید.

استاد کلاس رزومه نویسی و کاریابی پیرزن کانادایی گیج و کم انرژی ایست که روش ارائه و تدریسش هم چنگی به دل نمی زند. برای ثبت نام در کلاس همگی باید یک کپی از کارت پی آر می آوردند و شما هم آوردید و دادید به او. استاد گیج فتوکپی کارت شما را ظرف ده دقیقه گم کرد و از شما خواست کپی دیگری بیاورید. شما هم یاد لاگ تهرانتویی در مورد سخت گیری در مورد حفاظت از اطلاعات فردی افتادید و به او گفتید اینکار را نخواهید کرد و باید بگردد فتوکپی ایراکه گم کرده پیدا کند. او هم با تعجب از عکس العمل شما – که مثل بقیه تازه مهاجر های گیج رفتار نکرده اید و نمی شود چیزی را به ناحق به گردن شما گذاشت – مجبور شد ده دقیقه دیگر بگردد و کاغذ مفقوده را بیابد.

بامبول بعدی سر گرفتن شماره SIN کارت بود. یادتان آمد که تهرانتویی گفته بود این شماره بسیار مهم است و افتادنش دست آدم ناباب می تواند هزار گرفتاری درست کند. به اسم شما کارت اعتباری بگیرند، وام بگیرند و هزار مشکل دیگر درست کنند. استاد فرمودند هر کسی شماره سین کارتش را بنویسد و بیاورد بدهد. ملت هم مثل ببئی چشم گویان سین کارت هایشان را درآوردند و مشغول نوشتن شدند. شما اعتراض کردید و گفتید که این شماره را نخواهید داد. چه نیازی به این شماره هست؟ چه چیزی را می خواهند انجام دهند که با اطلاعات کارت پی آر نمی شود؟

استاد پیر شاخش دو برابر درآمد! اولش مقداری فکر کرد و بعد گفت اجازه بدید برم با دفتر چک کنم ببینم چکار باید کرد. رفت و برگشت و گفت که از دفتر گفته اند که نیازی به این شماره نیست! فکرش را بکنید اگر قرار باشد هر جا که می روید الکی چپ و راست اطلاعت مهم زندگی شما را کپی بگیرند و بعد هم به این راحتی گمش کنند تکلیف شما چه می شود!؟

اینجا کاناداست! کسی نمی تواند چیزی گردن کسی بگذارد! کسی نمی تواند حق شما را بخورد! کارمند بانک، کارمند اداره دولتی، پلیس، کارمند تی تی سی، ... خدمت گزار شما هستند. به آنها حقوق داده می شود که به شما، مقیم این کشور خدمت ارائه دهند. هیچ حقی هم برای زور گفتن به شما ندارند. هیچ حقی برای درخواست نامتعارف ندارند. البته این متقابل است. یعنی شما هم نمی توانید به آنها زور بگویید و یا بخواهید خارج از مسئولیتشان برایتان کاری انجام دهند – که در بسیاری موارد انجام می دهند.

باید حواس آدم جمع باشد. نه هالو گیری در آورد و نه تیز بازی!.

تدریس استاد به کیفیت بقیه کارهایش بود. یک کتاب قانون باز کرد و شروع کرد از رویش برای شما خواندن که حق و حقوق شما رد محیط کار چه خواهد بود و چه و چه. در واقع می شد تمام این اطلاعات را در سایت دولت کانادا خواند و یا کپی اش را بین حاضرین توزیع کرد و بیخود تمرین روخوانی نکرد. درست است که سرکار خانم استاد بطور داوطلبی و رایگان دارد اینکار را برای این بخش از خدمات انجام می دهد ولی به هر صورت نباید وقت مهاجر تازه رسیده را که کاریابی برایش بی تنهایت مهم است اینطوری هدر بدهد. بهر حال تصمیم گرفتید که تا آخر کلاس ها را بیایید شاید چند تا نکته خوب تویش پیدا شد!


ادامه دارد ...


Link to this log     لینک به این نوشته - 11:25 a.m. -                                                 مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

0  Comments   اظهار نظر از طرف دوستان
........................................................................................