Tehrantonian                 تهرانتویی – یک تهرانی در تورنتو
نکاتی پیرامون مهاجرت به کانادا،زندگی در انتاریو، کاریابی، خرید اولین خانه تان و استقرار با موفقیت
Tips on Immigration to Canada, Living in Ontario, Finding a Job, Buying your first home and settling down Successfully.
جستجو در تهرانتویی  
گزارشات لحظه ای
Reports by the Moment
وضعیت هوای تورنتو
Toronto's Weather

Click for Toronto Pearson, Ontario Forecast
برای دیدن وضعیت هوای سراسر کانادا اینجا کلیک کنید
Click here for Canadian Weather Status

Locations of visitors to this page
تورنتو Toronto
ونکوور Vancouver
تهران Tehran


وضعیت دلار کانادا
Canadian Dollar vs. U$



شاخص های بازار سهام
Stock Market Indices




Tehrantonian's Google Ranking

Yahoo bot last visit to Tehrantonian.
Msn bot last visit to Tehrantonian
Friday, October 13, 2006

فلسفه جمعه سیزدهم

در فرهنگ اروپا و آمریکای شمالی، جمعه سیزدهم روزی ترسناک و مشکوک به امور خفن است. فیلم های ترسناک متعددی که یا از این اسم استفاده کرده اند یا به نحوی از این تاریخ در داستانشان استفاده شده تولید شده اند و حتی هر سال لااقل یکی از فیلم های ترسناک را در این روز اکران می کنند تا اثری دو چندان روی بیننده ها داشته باشد.

اما آیا می دانید چرا این روز محبوب فیلم ها و داستان های ترسناک است؟

داستان پشت معروفیت این روز بر می گردد به جمعه سیزدهم اکتبر سال 1307 میلادی. در این روز طبق دستور محرمانه پاپ کلمنت پنجم (Pope Clement V) به تمام پادشاهان اروپایی و فرماندارها و شهردارها (که مثل سگ از او می ترسیدند و زیر نفوذ واتیکان به زحمت نفس می کشیدند) تمامی شوالیه های تمپلار Knight Templar در سراسر اروپا بازداشت و به طرز فجیعی با فطع سر و دست و پا و یا سوزاندن در آتش، به قتل رسیدند.

پاپ البته این حکم را قبل از جمعه سیزدهم فرستاده بود ولی دستور اصلی حکم را در پاکتی مجزا مهر و موم کرده بود و فرمان اکید داده بود که باید در روز سیزدهم باز شوند و بلافاصله باید اجرا گردند. تمام سران اروپا این پیغام را دریافت کرده و در انتظار روز سیزدهم و گشایش پاکات روزشماری می کردند بجز انگلستان!

انگلستان که از مدتها قبل جانش از دست پاپ به لبش رسیده بود، کلیسای انگلستان را مطرح کرده بود و کم کم می رفت تا آنرا از واتیکان جدا اعلام کند. علاوه بر آن ادوارد اول ملقب به ادوارد لنگ دراز هم وسط پیغام پسغام بازی های پاپ عمرش را داد به شما و در آن گیر و دار تدفین شاه قدیم و به تخت نشستن شاه جدید آنقدر صنم در انگلستان بود که این یاسمن تویش گم شده بود. بنا براین در انگلستان کسی در حال و هوایی نبود که برای پاپ تره خرد کند چه برسد به اینکه برایش آدم هم بسوزاند. بهمین دلیل هم یا پاپ خودش را سبک نکرد و حکمی برای پادشاه جدید انگلستان نفرستاد یا اگر فرستاد به ... کسی هم حساب نشد!

(اما تیر خلاص به نفوذ پاپ در انگلستان وقتی زده شد که تلاش واتیکان برای ترور ملکه الیزابت اول و روی کار آوردن دوک نورفولک Duke of Norfolk (که کاتولیک دو آتشه بود) برملا شد و سر طرفداران پاپ زیر تبر رفت و بهانه ای به دست دولت نگلیس افتاد تا نفوذ کاتولیک ها ریشه کن کند.)

حالا چرا پاپ افتاد به جان این شوالیه ها؟

اصولا پاپ با ایشان هیچ جور پدر کشتگی نداشت. تمپلار ها انجمنی از شوالیه های مسیحی بودند که به ایده محافظت از زوار مسیحی که به اورشلیم می رفتند تشکیل شده بودند و مرام اولیه خود را بر ساده زیستی و خدمت به خلق خدا و امن نگاهداشتن مسیر زیارتی گذاشته بودند.

تنها اشکال کار این بود که اغلب ایشان از خانواده های متمول اروپایی بودند و این فلسفه فقیر زندگی کردن چندان قابل اجرا نبود. در عوض کاری که کردند تشکیل یک سیستم بانکداری ابتکاری بود که در آن وقتی یکی از این شوالیه ها می خواست به ماموریت برود مقداری سکه و جواهر را نزد شوالیه ارشدی می برد و به او می سپرد و در عوض حواله ای از او می گرفت که می توانست با استناد به آن هر وقت پول لازم داشت از قلعه های متعلق به تمپلارها پول برداشت کند و به این ترتیب نیازمند حمل خرج سفر نبود و لااقل در ظاهر فقیرانه مسافرت می کرد.

این سیستم بانکداری کم کم گل کرد و وجود نقدینه و مسکوک و جواهرت فراوان، تمپلار ها را قادر به سرمایه گزاری های متعدد و موفق کرد و بانک ایشان روزبروز ثروتمند تر شد. بعد از سقوط اورشلیم و تصرف آن توسط صلاح الدین ایوبی و در پی چند تلاش نافرجام تمپلار ها برای پس گرفتن آن و در سایه امنیت منطقه زیارتی برای تمام زوار در منطقه، دیگر نیازی به حضور نظامی تمپلار ها نبود و ایشان بیشتر وقت خود را به سرمایه گزاری و پولسازی می گذراندند.

این بود تا رسید که زمانیکه فیلیپ چهارم، پادشاه فرانسه در جنگ با انگلیسی ها برای چندمین بار پول کم آورد و آمد سراغ بانک تمپلارها. از آنجاییکه فیلیپ تا آن زمان فقط قرض گرفته و پس نداده بود، بانک تصمیم گرفت که دیگر به او پول قرض ندهد.

فیلیپ قبلا هر جا پول کم می آورد می رفت سراغ خانواده های متمول یهودی مقیم فرانسه و آنها را تحت فشار قرار می داد. آنقدر اینکار را کرد که دیگر هیچ خانواده یهودی پولداری در فرانسه باقی نماند. یعنی یا با پول هایشان از فرانسه فرار کردند یا دیگر پولی نمانده بود برایشان که پولدار محسوب شوند. بعد فیلیپ رفت به این فکر که کشیش های کاتولیک را تیغ بزند و کم مانده بود اموال تمام کلیساهای کاتولیک را بالا بکشد و کار بجایی رسید که پاپ بونیفاس هشتم Pope Boniface VIII علیه اش فتوا صادر کرد و دست زدن به دارایی های کلیساها را کفر اعلام کرد!

فیلیپ هم که عادت نداشت نه بشنود کلی خرج کرد و اعمال نفوذ انجام داد تا کلمنت پنجم را به صندلی پاپی برساند از او خواست تدبیری کند. طبعا کلمنت هم که نمی توانست اموال کلیسا را حراج کند تصمیم گرفت شوالیه های تمپلار را فدای سر کلیسا کند!

ایندو بعد از این که عقلشان روی هم گذاشتند به این نتیجه رسیدند که اگر پاپ شوالیه ها به الحاد محکوم کند هر کسی ایشان را سربه نیست کند قانونا می تواند اموال ایشان را هم بالا بکشد. طبعا بقیه حکام اروپایی هم بیشتر عاشق چشم و ابروی سکه های طلا بودند تا روی نشسته و قیافه پر پشم و پیلی شوالیه های تمپلار و مشکلی از بابت اجرای حکم پاپ (که به ایشان اجازه اخلاقی هر کاری را می داد) نبود.

فیلیپ هم اینطوری یک شبه از آس و پاس بودن درآمد و میلیاردر شد توانست به خوبی و خوشی جنگ بی فرجامش را با انگلستان ادامه دهد.

نظریه های زیادی در مورد مفقود الاثر شد بخش بزرگی از دارایی تمپلار ها – که دست فیلیپ به آنها نرسید - و نیز ناپدید شدن ناوگان ایشان که در روز بگیر و ببند با محوله های طلا و جواهر از بنادر اروپا به مقصد نامعلومی حرکت کرده و هرگز ردی از ایشان در تاریخ بدست نیامد، ارائه شده است.

از آنچه از شواهد تاریخی معلوم است تعدادی از تمپلار ها که جان سالم بدر بردند به اسکاتلند پناهنده شدند و به پادشاه اسکاتلند Robert the Bruce پیوستند و در قبال پناهی که از او دریافت کردند کمک مالی و نظامی به رساندند و این امر باعث موفقیت رابرت در گرفتن خودمختاری برای اسکاتلند شد. (کسانیکه فیلم Braveheart را دیده اند داستان مبارز اسکاتلندی William Wallace و جنگهای او با ادوارد اول پادشاه انگلیس و ادامه راهش توسط رابرت را می دانند. البته در این فیلم اسمی از تمپلارها برده نشده چون ایشان دو سال بعد از اعدام ویلیلم والس، آواره و پناهنده به اسکاتلند شدند).

نکته قابل توجه دیگر اینکه سرانجام در سال 1314، فرمانده ارشد شوالیه های تمپلار بعد از هفت سال تعقیب و گریز توسط فیلیپ دستگیر و کباب شد. او درحالیکه در جلسه عمومی دادگاه تمامی اتهامات مربوط به کفر را رد می کرد فیلیپ را تهدید کرد که بعد از مرگش طی یکسال او و پاپ کلمنت را به پیشگاه عدالت الهی فراخواهد خواند.

سال بعدش فیلیپ و کلمنت هر دو مردند. اینکه شخصا اقدام به فوت کردند یا شوالیه های تمپلار در این امر به ایشان کمک رساندند معلوم نیست. ضمنا از سرنوشت نامبردگان خبر جدیدتری نداریم جز اینکه فکر می کنیم وارد حرفه کبابی و جیگرکی در جهنم شده باشند (البته بعنوان مواد اولیه).

بنظر نمی رسد که این مال و ثروت بخون آلوده (یا بعبارتی بوی دود کباب گرفته!) به بازماندگان فیلیپ وفا کرده باشد. بعد از مرگ فیلیپ چهارم، فرزندش لوئی دهم به پادشاهی رسید و سال بعدش درگذشت. بیوه باردارش بر سر تصاحب پادشاهی فرانسه با برادر لوئی به کشکمش پرداختند و فرزند لوئی، که دست برقضا پسر از آب درآمد، تنها پنج روز زنده ماند. برادر فیلیپ چهارم که موفق شد سر برادرزاده اش را زیر آب کند بنام فیلیپ پنجم به تخت نشست و در شش سالی که سلطنت کرد تلاش کرد مقداری از ظلم و جوری را که پدرش روا داشته بود جبران کند ولی ظاهرا این مقدار تلاش کافی نبود و او سرانجام بعد گذراندن شش سال در جنگ و ستیز درگذشت و جایش را به برادر کوچکترش شارل چهارم داد. او نیز تنها شش سال حکومت کرد و بدون داشتن وارث مذکر چشم از جهان فروبست و با مرگ او ریشه خاندانش از بین رفت و سلطنت فرانسه به خانواده دیگری منتقل شد!

از آنجا که پاپ شدن موروثی نیست بنظر نمی آید نفرین تمپلار ها به دامان پاپ های بعدی سرایت کرده باشد. هر چند بعد از مرگ پاپ کلمنت پنجم دوره افول قدرت واتیکان در اروپا آغاز گردید و سرانجام با آغاز رنسانس (تولد دوباره) در اروپا، کاملا قدرت سیاسی اش را از دست داد.

یک نکته بیربط مشابه در مورد ثروتهای به خون آلوده:

وقتی اسکندر صغیر به امپراطوری هخامنشی حمله کرد، با وجود اینکه طبق بعضی روایات هخامنشی ها بخش قابل ملاحظه ای از خزانه خود را در کوههای زاگرس مخفی کردند، باز بقدری طلا و جواهر از غارت شهرهای بزرگ پارس بدست آورد که هزاران شتر و قاطر و گاری برای بردن آنها به مقدونیه بکار گرفته شد.

این ثروت بخون آلوده ظاهرا بدترین نفرینی که کسی تا به امروز دیده را گریبانگیر مقدونیه کرد. با ورود این ثروت افسانه ای به اروپا، این قاره از بن بست اجتماعی و اقتصادی ایکه در آن قرن ها دست و پا می زد خارج شد و استان های شبه جزیره ایتالیا در سایه این پول بقدرت رسیدند و در اولین اقدام یونانی ها و مقدونیه ای ها را اسیر و برده خود کردند و برای نزدیک به هزار سال زن هایشان به کنیزی گرفتند و مردانشان را نوکر و خدمتکار و سرباز دم تیغ ارتش روم کردند.

بعد مقدونیه ایها همین اسارت را در دست امپراطوری های بیزانس و عثمانی تجربه کردند و در پایان جنگ اول جهانی مثل حلوای خیراتی بین یونان و بلغارستان و صربستان تقسیم شده و بعد از جنگ دوم جهانی نیز زیر چکمه کمونیست ها قرار گرفتند.

در واقع بعد از دست گلی که اسکندر به آب داد، مردم مقدونیه دیگر روی استقلال و آزادی را بخود ندیدند تا فروپاشی شوروی و به تبع آن فروپاشی کمونیزم و تجزیه کشور یوگسلاوی در سال 1991. یعنی بیش از دو هزار سال بعد! و البته الان هم یک جمهوری درپیتی دو میلیون نفری در شرق اروپا هستند که از نظر وسعت 148 مین کشور دنیا بشمار می آیند (یعنی تقریبا از آخر، ششم شده اند).


کجا بودیم؟

آهان این جمعه سیزدهم اکتبر 2006، یعنی دقیقا 699 سال بعد از ماجرای تمپلار ها، قسمت دوم فیلم ترسناک گراج Grudge اکران می شود. قسمت اولش که حسابی ترسناک بود و اعصاب ملت را بهم ریخته بود. باید دید قسمت دوم می تواند همین مسیر را دنبال کند یا مثل بسیاری از قسمت های دوم، آب می بندد تو همان اعتبار و اثرگذاری قسمت اول.

به ایام هالویین و برنامه ترساندن همدیگر نزدیک می شویم. کم کم آماده بشوید.
روز خوش


Link to this log     لینک به این نوشته - 1:48 p.m. -                                                 مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

0  Comments   اظهار نظر از طرف دوستان
........................................................................................