Tehrantonian                 تهرانتویی – یک تهرانی در تورنتو
نکاتی پیرامون مهاجرت به کانادا،زندگی در انتاریو، کاریابی، خرید اولین خانه تان و استقرار با موفقیت
Tips on Immigration to Canada, Living in Ontario, Finding a Job, Buying your first home and settling down Successfully.
جستجو در تهرانتویی  
گزارشات لحظه ای
Reports by the Moment
وضعیت هوای تورنتو
Toronto's Weather

Click for Toronto Pearson, Ontario Forecast
برای دیدن وضعیت هوای سراسر کانادا اینجا کلیک کنید
Click here for Canadian Weather Status

Locations of visitors to this page
تورنتو Toronto
ونکوور Vancouver
تهران Tehran


وضعیت دلار کانادا
Canadian Dollar vs. U$



شاخص های بازار سهام
Stock Market Indices




Tehrantonian's Google Ranking

Yahoo bot last visit to Tehrantonian.
Msn bot last visit to Tehrantonian
Thursday, October 19, 2006

بساز و بفروشی ادیسون،

همانطور که از لاگ مربوط به نیاگرا فالز و تسلا یادتان هست – اگر نیست همین الان بروید یکبار دیگر بخوانیدش – ادیسون که در ایران او را مخترع لامپ روشنایی می دانند در واقع ترکیبی بوده از مخترعی پوست کلفت و کله شق – که هزاران بار برای رسیدن به هر اختراعی تلاش می کرده – و تاجری نه چندان محترم – که از گذاشتن کلاه سر مخترعین جوان و بالاکشیدن حق ثبت اختراعشان به نام خودش و یا هاپولی کردن کل حق الزحمه وعده داده شده به ایشان، هیچ فشار اخلاقی ای احساس نمی کرده.

این استاد ادیسون – که بنا به گفته تسلا بدلیل کم سوادی بجای بکار بردن تئوری ریاضی و حذف استلالی مسیر های غلط، مجبور بود همه راههای غلط را یکی یکی با سرش امتحان کند- در آغاز قرن بیستم موفق به ساخت دستگاه سنگ خرد کن جدیدی می شود – یا این طرح را از کسی می دزدد و بنام خودش ثبت می کند – الله اعلم- و تصمیم می گیرد در نیوجرسی آمریکا معدن آهن بخرد و کارخانه فولاد بزند.

از آنجا که ادیسون عادتش بود اول راه بیافتد و بعد فکر کند ببیند کجا می خواهد برود و از طرفی خدا همیشه هم به آدم های کله شق - و احتمالا شارلاتان - حال نمی دهد، بعد از اینکه ادیسون حسابی خرج کارخانه و دستگاهش می کند، قیمت فولاد شدیدا سقوط می کند و او بیشتر سرمایه اش را که حدود 3 میلیون دلار بوده از دست می دهد. (البته سه میلیون دلار در سال 1903 را شما معادل 3 میلیارد دلار امسال فرض کنید).

از آنجاییکه این آقا مشکل از رو نرفتن داشته، مدتی به مغز خودش و زیر دستانش فشار می آورد و به این نتیجه می رسد که این دستگاه سنگ خرد کن را برای ساخت بتن به خدمت بگیرد. خوشبختانه اینبار کسی به او یادآوری می کند که برای بتن هم بازار چندان داغی موجود نبوده که خرجش را دربیاورد.

با مقداری فشار بیشتر به ذهن خود و بقیه به این فکر می افتد که شروع به ساخت خانه های کارگری ارزان قیمت بتنی کند و با جلب حمایت چند سرمایه گزار نگونسار شرکت ساختمانی اش را تاسیس کرده و زمین فاز اول را خریده و در حومه نیوجرسی مشغول ساخت و ساز می شود.

چون ادیسون تا پیش از آن موقع تنها کاربرد بتن را در ساخت بدنه کشتی های جنگی دیده بود فکر می کرد چون بدنی کشتی های بتنی را یک تکه قالب گیری می کنند باید خانه را هم یک تکه از بتن بسازند! یعنی با استفاده از قالب ها هر خانه را مثل ته دیگ زرشک پلو درسته و یک تکه دربیاورند. این بار نیز نبوغ یکطرفه و کم سوادانه ادیسون کار دست خودش و بقیه داد و قیمت تمام شده خانه ها 3 برابر پیش بینی های اولیه شد و هر واحد آن با کلی مصیب و بدبختی به آخر رسید. آن بدتر اینکه چون تمام خانه و دیوار ها و کف و سقف و پله و بالکن و ... به هم وصل بود نمی شد هیچ گونه تغییر بنایی در خانه داد!

بعد از به خاک سیاه نشستن پروژه و بباد رفتن پول سرمایه گزاران، ادیسون دوباره کاسه ماستش را برد لب دریا تا دوغ بزرگش را درست کند.

اینبار سعی کرد با بتن تخت خواب، صندلی، اتومبیل و حتی پیانو بسازد. که البته "اگه می شد چی می شد!".

اگر فکر می کنید ادیسون کله اش تک کار می کرد، بد نیست بدانید که تاجر ساعت سازی بنام اینگرسول در سال 1916 به این نتیجه رسید که اگر تعداد خانه ها بیشتر می بود حتما خرجش درمی آمد و بنا براین طرح خانه های یک تکه بتنی را از ادیسون خرید و رفت و به سلامتی خودش را ورشکست کرد! و تنها چیزی که از او ماند چند واحد خانه های بتنی یک تکه اش هستند در بلوار اینگرسول نیوجرسی.

یکی دیگر از کسانیکه به دستگاه سنگ خرد کن و ایده ساخت بتن به این روش علاقه نشان داد آرک دیوک فرانسیس فردیناند ولیعهد اطریش بود که معلوم نبود در وسط فراوانی سنگ ساختمانی در اطریش چرا دلش هوای بتن کرده بود، که این جناب هم سرانجام در صربستان ترور شد و مرگش بهانه ای شد برای شروع جنگ جهانی اول. لابد اگر زنده مانده بود کلی خرج خانه های بدترکیب یکپارچه بتنی را روی دست دولت اطریش می گذاشت – هر چند در عوض خرج جنگ اول جهانی را نمی گذاشت!.

وقتی ادیسون هزار بار در کاری شکست می خورد، در پاسخ به اینکه چرا علیرغم این همه شکست هنوز ادامه می دهی می گفت: "من هزار بار شکست نخورده ام، بلکه هزار راه پیدا کرده ام که نمی شود از طریق آن به هدف رسید!"

در همین راستا در هندسه اقلیدسی اصل معروفی داریم بنام اصل حمار (خر) – شوخی نمی کنم واقعا داریم!- که می گوید:
"یک خر در رفتن از نقطه الف به نقطه ب همواره صاف ترین – و طبعا کوتاهترین - راه را انتخاب می کند"

یک مثل معروف انگلیسی:
"اگر داری برای رسیدن به مقصد زیادی زور می زنی، حتما داری آنرا به روش غلط انجام می دهی!"

نکته اخلاقی:
اگر با چند بار تلاش به نتیجه نرسیدید سعی نکنید با بیشتر کردن تعداد تلاش ها به نتیجه برسید! بلکه سعی کنید زیربنای روش بکار رفته را عوض کنید و از سیستمی متفاوت برای رسیدن به آن استفاده کنید. پوست کلفتی شرط کافی برای موفق نیست! اگر اینطور بود کرگدن موفق ترین موجود این سیاره به حساب می آمد!

نکته دوم:
مواظب باشید بچه هایتان زیادی تحت تاثیر داستان زندگی ادیسون قرار نگیرند! نه فقط خودتان بیچاره می شوید که در این راستا ممکن است عده کثیری نیز به خاک سیاه بنشینند!

موفق باشید


Link to this log     لینک به این نوشته - 12:32 p.m. -                                                 مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

0  Comments   اظهار نظر از طرف دوستان
........................................................................................