Tehrantonian                 تهرانتویی – یک تهرانی در تورنتو
نکاتی پیرامون مهاجرت به کانادا،زندگی در انتاریو، کاریابی، خرید اولین خانه تان و استقرار با موفقیت
Tips on Immigration to Canada, Living in Ontario, Finding a Job, Buying your first home and settling down Successfully.
جستجو در تهرانتویی  
گزارشات لحظه ای
Reports by the Moment
وضعیت هوای تورنتو
Toronto's Weather

Click for Toronto Pearson, Ontario Forecast
برای دیدن وضعیت هوای سراسر کانادا اینجا کلیک کنید
Click here for Canadian Weather Status

Locations of visitors to this page
تورنتو Toronto
ونکوور Vancouver
تهران Tehran


وضعیت دلار کانادا
Canadian Dollar vs. U$



شاخص های بازار سهام
Stock Market Indices




Tehrantonian's Google Ranking

Yahoo bot last visit to Tehrantonian.
Msn bot last visit to Tehrantonian
Tuesday, March 10, 2009

مهاجر چشم و گوش بسته

نه شوخی نمی کنم. دقیقا منظور ندیدن و نشنیدن است. یعنی چه؟ اجازه بدهید موضوع را بررسی کنیم:
در طی سالهایی که در این کشور بوده ام با ایرانی های تازه مهاجر زیادی تماس داشته ام. خیلی ها را حضوری ملاقات کرده ام، در تنظیم رزومه یا آماده شدن برای مصاحبه های کاری کمک کرده ام، در پیدا کردن خانه یاری داده ام یا ده ها امر ریز و درشت دیگر. چند مشکل رفتاری و روحی تقریبا در همه کسانی که بتازگی از تهران – یا سایر شهرهای بزرگ- به کانادا آمده اند مشهود است.

علت را اجازه دهید همین الان باز کنم تا جای خرده گیری باقی نماند.

این گروه از شهری شلوغ و آلوده و منفجراز جمعیت می آیند سرشار از استرس، که فشار روحی شدیدی را برای مدتی طولانی به ایشان تحمیل کرده بوده، همگی شدیدا مسمومیت سرب دارند و نزار و زردنبو هستند، هفته های آخر مهاجرتشان استرس اضافی هم داشته اند و یکی دو روز قبل از سفرشان هم این فشار به اوج رسیده و الان بطور ناگهانی وارد دنیای ناآشنایی شده اند با هزاران سوال در هر گوشه آن که هنوز برای همه آنها جوابی ندارند. بسیاری مبتلا به Attention deficit disorder یا کاستی در توان تمرکز حواس در درجات مختلفی از این عارضه هستند. طول توجه مفیدشان به طرف مقابل گاها 30 ثانیه یا کمتر است و ذهنشان مرتبا از تماس با طرف مقابل به درون افکارشان پرتاب می شود و برمی گردد. اگر از ایشان بخواهید موضوع مکالمه را تکرار کنند گاها نیمی از آنرا بیاد ندارند. کافیست این مشکل را در موقع مصاحبه های کاری هم داشته باشند تا تحت عنوان "مشکل در برقراری ارتباط" از لیست کاندیدا ها حذف شوند.

در واقع انگار گوش ایشان بسته است و نمی شوند.

خروج از محیط پر از استرس و فشار عصبی به درون محیطی که محرک های قبلی را ندارد – نه از ترافیک فاجعه آمیز خبری است نه از آلودگی هوا، نه از کنسرت بوق و فحش راننده ها، نه از پرخاشگری و عصبیت بقیه مردم (از فروشنده گرفته تا راننده تاکسی تا کارمند بانک تا ...) و این عدم وجود محرک باعث می شود دوران بازپروری عصبی آغاز شود که مساوی است با بیرون ریختن اثرات فشار های قدیم به شکل افسردگی یا تپش قلب یا سردردهای میگرنی یا از آن بدتر پرخاشگری های انفجاری و ناگهانی.

محیط جدید، بخاطر جدید بودنش فشار جدیدی برای این مهاجر به همراه دارد. از بیکاری گرفته تا ندانستن چهار گوشه شهر، پروسه های اداری، ریزه کاری های قرارداد اجاره تا .... هر چیز جدیدی که مهاجر باید از آن سر در بیاورد.

اما این مهاجر عادت به دیدن جزئیات ندارد. گویی چشمانش بسته اند!

در واقع در محیط قبلی جزئیات ارزش "جزئی" دارند. نوشته ها و علامت های کف خیابان ها هیچ معنی خاصی ندارد. هر کسی هر طور که دلش می خواهد – یا بهتر بگوییم هر طور که ترافیک وحشتناک و جنگ تن به تن خودروها به او اجازه می دهد – روی هر خطی که در خیابان کشیده شده می رود یا می ایستد. تابلوی های خیابان ها معنی خاصی ندارند. هر روز شاهد صدها راننده متخلف می شود که مسیر ورود ممنوع را آمده اند و حالا با بوق و چراغ از او می خواهند کنار برود و به ایشان اجازه عبور بدهد. ریز اطلاعات چاپ شده روی بسته ها اهمیت چندانی ندارد. قیمت روی جعبه هیچ ارتباطی با آنچه پای صندوق می پردازی ندارد. بتو می گویند این قیمت مال قدیم است. دلیلی ندارد باور کند که توضیحات پشت جعبه دقیق باشد. مهم نیست که فلان آیین نامه چه نوشته یا فلان دستور کار چه می خواهد. هر کسی در هر سیستمی که کار می کند از آیین نامه نا نوشته ای که برداشتی نامعلوم از سیستم مدون است و دایما در تغییر است و توسط آن گروه دنبال می شود تبعیت می کند.

پس جای تعجب ندارد که وقتی این مهاجر به کانادا قدم می گذارد و می خواهد قراردادی را امضاء کند (از قرارداد اشتراک تلفن همراه گرفته تا اجاره و ...) دقتی به جزئیات نمی کند. علاقه ای هم به جستجوی اطلاعات در مورد حق و حقوق خود در آن زمینه بخصوص ندارد. چون این موضوع قبلا کاربردی عملی نداشته. نتیجه هم این می شود که خود را وارد قراردادی می کند که با "چشم بسته" امضاء کرده و معلوم نیست مطابق میلش درآید یا سرش کلاه نرفته باشد.

من این موضوع را ده ها بار به دوستان تازه مهاجرم گوش زد کرده ام اما صدها بار شاهد عدم رعایت آن بوده ام!

ضعف زبان انگلیسی هم در این رابطه اثر مهمی دارد. اشتباه فهمیدن موضوع، عدم توانایی در درک نوشته هایی که تا حدودی اصطلاحات حقوقی در آنهاست، و از آن بدتر، ضعف در مکالمه انگلیسی و درک ناقص سخنان طرف مقابل. در مورد قوی کردن توانایی ها در زبان انگلیسی هم بارها نوشته ام. اولین لاگ این وبلاگ در شش سال پیش به این موضوع پرداخته و هر سال بار ها آنرا تکرار کرده ام.

در واقع شرایط بد روحی و جسمی و بدآموخته های رفتاری ما بزرگترین موانع ما در هفته های اول ورود به کانادا هستند. حال اگر بازار کار هم راکد باشد طبعا این مسیر ناهموار تر و سخت تر می شود. اگر در مورد این بازار مطالعه نکرده و یکی دو طرح برای موفقیت خود نریخته باشیم باز هم سخت تر می شود.

این دوران البته دیرپا نیست و با یادگرفتن الفبای زندگی در این کشور و رفع تدریجی استرس های کهنه از روح و روان مهاجر جای خود را دوران سازندگی می دهد. مهم ثابت قدم بودن و انعطاف پذیری در پذیرش وجود نقاط ضعف و تلاش برای رفع آنهاست. این نسخه ها را هزاران ایرانی موفق اینجا پیچیده اند. شما هم می توانید.

موفق باشید


Link to this log     لینک به این نوشته - 10:52 a.m. -                                                 مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

28  Comments   اظهار نظر از طرف دوستان
........................................................................................