Tehrantonian                 تهرانتویی – یک تهرانی در تورنتو
نکاتی پیرامون مهاجرت به کانادا،زندگی در انتاریو، کاریابی، خرید اولین خانه تان و استقرار با موفقیت
Tips on Immigration to Canada, Living in Ontario, Finding a Job, Buying your first home and settling down Successfully.
جستجو در تهرانتویی  
گزارشات لحظه ای
Reports by the Moment
وضعیت هوای تورنتو
Toronto's Weather

Click for Toronto Pearson, Ontario Forecast
برای دیدن وضعیت هوای سراسر کانادا اینجا کلیک کنید
Click here for Canadian Weather Status

Locations of visitors to this page
تورنتو Toronto
ونکوور Vancouver
تهران Tehran


وضعیت دلار کانادا
Canadian Dollar vs. U$



شاخص های بازار سهام
Stock Market Indices




Tehrantonian's Google Ranking

Yahoo bot last visit to Tehrantonian.
Msn bot last visit to Tehrantonian
Wednesday, September 26, 2007

دلار کانادا و دلار آمریکا

چند ایمیل از خواننده های وبلاگ دریافت کردم که در مورد دلیل برابر شدن دلار این دو کشور و دورنمای این موازنه و تبعات آن نظرخواهی کرده بودند.

بیایید ابتدا نگاهی مختصر بیاندازیم به آنچه در چند سال اخیر در سیستم مالی ایالات متحده اتفاق افتاده:

بعد از سقوط اقتصادی شدید معروف به Dot Com Meltdown و فروپاشی ارزش شرکت های اینترنتی – که شرح تاریخچه آن نیاز به لاگی جداگانه داره - . به دنبال آن سقوط اقتصاد آمریکای شمالی و بعد اروپا و خاوردور، اقتصاد کشورهای صنعتی وارد دوره سکون و رکودی گردید که تا اواخر سال 2002 ادامه پیدا کرد.

از اوایل سال 2003 دوباره اقتصاد رونق گرفت و کم کم توسعه اقتصادی شروع شد و ادامه یافت و با بهبود نسبی وضع مردم و شرکت ها و افزایش علاقه به سرمایه گزاری، عده ای شروع به جستجو برای یافتن راهی جدید برای سواری گرفتن از این موج جدید شدند.

از آنجاییکه سیستم اقتصادی آمریکا باز تر – بخوانید: بی در و پیکر تر - از سیستم اقتصادی اتحادیه اروپا و نیز کانادا است، بیش از سایر سیستم ها مورد هجوم افراد و موسسات سودجو و فرصت طلب قرار می گیرد. در هر دوره رونق اقتصادی همواره گروهی جدید پیدا می شوند که سوراخی جدید در قوانین مالی و اقتصادی این کشور پیدا می کنند و با بهره گیری از ضعف نظارتی لازم بر فعالیت های اقتصادی خود، کم کم این سوراخ را چنان از چند طرف رشد می دهند که مثل دره ای دهان باز می کند و اقتصاد این کشور را می بلعد! و یا لااقل این اقتصاد تا گردن در آن فرو می رود!

در گذشته، ارتباط تنگاتنگ بین اقتصاد ایالات متحده و اروپا و کانادا، منجر به لطمه پذیری سنگین این مجموعه های اقتصادی همزمان با سقوط اقتصادی در آمریکا می گردید، اما با گذشت زمان، کشورهای دیگر یادگرفتند تا بروش های گوناگون این ارتباط را کنترل کنند و عوامل حفاظتی متعددی بر سر انتشار این موج منفی قرار دهند و اگر حرکتی در آمریکا شروع شده که نسبت به آخر و عاقبت آن دید خوبی ندارند، جلوی نفوذ زیاد آنرا در اقتصاد خود بگیرند. البته اینکه این عوامل بازدارنده تا چه درجه و تا چه موقعی قادر به حفاظت اقتصاد متبوع خود باشند وابسته به عوامل متعددی است که از حوصله این بحث بیرون است.

حرکت خرابکارانه جدید موسسات مالی و سرمایه گزاری در آمریکا، از اینجا شروع شد که عده ای متوجه شدند می توانند از طریق نمایندگی های خود در کشورهایی که بهره بانکی پایینی روی وام منظور می کنند – نظیر سیستم بانکی ژاپن که بهره ای نزدیک به صفر دارد- مبالغی کلان واحد ارز بومی این کشور ها را قرض بگیرند و با آن دلار آمریکا بخرند و این دلار فراوان را به سیستم مالی ایالات متحده وارد کنند و به مردم و شرکتها وام دهند و بهره خوبی دریافت کنند و این وسط از بابت تفاضل در بهره ها سود کلانی تولید کنند.

اما از آنجاییکه هر سوراخ دعا مدتی کوتاهی مخفی می ماند و کم کم بقیه بازیگران این صحنه نیز آنرا کشف می کنند و سعی می کنند کاسه خود را نیز در این دیگ هردمجوش فرو ببرند و سهمی بردارند، کار کم کم بالا گرفت و نه تنها این مبلغ استقراضی رشد هنگفتی کرد، که موسسات وام دهنده در رقابت با هم شروع به کم کردن نرخ بهره وام های آمریکایی کردند و کار را تا آنجا پیش بردند که نرخ بهره را زیر نرخ بهره استاندارد بانک مرکزی فدرال (اصطلاحا Fed ) بردند. دسته گل دیگری که در میان این بازار رقابت برای وام دهی رخداد، شل کردن محدودیت های صدور مجوز وام برای افراد بد سابقه یا فاقد سابقه مالی لازم بود.

به این ترتیب میلیاردها دلار وام با نرخی پایین تر از سطح سودهی در دست افرادی با خطر زیاد ورشکستی و نبود توان مالی بازپرداخت وام قرار گرفت.

یک دلیل گسترش خرابکاری این بوده است که موسسات وام دهنده، کار بازاریابی و فروش را به خرده پاهایی واگذار کرده اند که درصدی از بابت هر فروش دریافت می کنند ولی در سوخت و سوز اصل وام یا آخر و عاقبت این پروسه هیچ مسولیتی ندارند. از آنجاییکه بیشتر این افراد عده ای تازه کار هستند و کارمزدی فعالیت می کنند و اصولا هر چه بدستشان برسد می فروشند، بطور تصاعدی رشد کرده و هر دوره سه ماهه چند ده میلیارد دلار بیشتر از سقف دوره قبل به مردم و شرکت ها وام فروختند!

البته دامنه خرابکاری به اینجا ختم نمی شود:
موسسات مالی متعددی می آیند و این مجموعه های بزرگ وام را می خرند و روی آن اوراق قرضه ویژه ای صادر می کنند از نوع Mortgage backed Security یعنی اوراق بهادار با پشتوانه وام. در ساخت این اوراق قرضه می آیند و درآمد ناشی از بهره وام ها را به همراه بازپرداخت اصل آنها محاسبه می کنند و روی آنها ارزش گذاری می نمایند. بعد این اوراق را به افراد یا موسسات متعددی می فروشند. حتی خود موسساتی که وام را داده بودند هم از آنها می خرند و روی آنها سرمایه گزاری می کنند. این اوراق توسط موسسات متعدد سرمایه گزاری و صندوق های بازنشستگی و بانکها نیز خریداری می شود و در واقع در سراسر شریان اقتصادی کشور و حتی خارج از آن کشور، منتشر می شود.

بعد از چند سال، بازار مسکن به حد اشباع رسید. یعنی موج خرید خانه کند شد. چون غالب جویندگان مسکن آنرا خریده بودند و تا حد توانشان – و متاسفانه خیلی از آنها بسیار بیشتر از حد توانشان، زیر قرض رفته بودند. عده زیادی نیز به هوای گرانتر شدن دایمی ملک، بدون اینکه توان بازپرداخت داشته باشند، صرفا به هوای فروش ملک بعد از مدتی کوتاه و به چنگ آوردن سودی سریع و آسان، وارد قرارداد وام شده بودند. بعضی از آنها هم زیر بار وام مسکن خود بوده اند و هم با گرفتن وام بیشتر اقدام به خرید واحد های مسکونی دیگری کرده اند.

با کند شدن بازار، رشد قیمت ها هم متوقف شد و کم کم در بسیاری نواحی این رشد به صفر رسید و کم کم با کاهش تعداد مشتریان، بدلیل اتمام پروژه های متعدد ساختمانی که به هوای گرم بودن بازار در تیراژی بسیار بالا اقدام به ساخت و ساز کرده بودند، برای جلوگیری از باد کردن خانه ها روی دست سازندگان، تخفیف روی بهای ملک و سقوط گسترده قیمت آنها شروع شد. اولین موج ضرر و ورشکستگی توسط کسانی که به صرف سود بردن خانه های متعدد خریده بودند به بازار تحمیل شده است. ورشکستگی این عده و سوختن وام ها ابتدا ضرر به مجموعه های وام وارد کرده و مقارن با آن ارزش اوراق قرضه ای که برمبنای آنها صادر شده بوده است را پایین می آورد.

با این سقوط ثانوی، شرکتهای مالی خریدار اوراق شروع به ضرر دادن و ورشکست شدن کرده اند. این مجموعه مدتی است شروع به انعکاس متوالی کرده و ترس از سقوط بیشتر قیمت ملک باعث کمتر شدن رقبت خریداران واقعی و سقوط بیشتر قیمت ملک به تبع آن گردیده است. از طرفی موسسات وام دهنده نمی توانند با ضبط خانه و فروش آن در بازار راکد و رو به سقوط مسکن، ضرر مالی وارده را جبران کنند. اضمحلال وام ها یکی بعد از دیگری باعث وارد شدن فشار بیشتر به وام دهنده ها و ورشکست شدن آنها می شود.

به این فرایند عنوانی جدید داده اند بنام Mortgage Meltdown (توضیح اینکه عبارت ملت داون، اصطلاحی است که در مورد نیروگاههای هسته ای استفاده می شود و منظور از آن بروز فاجعه ایست هسته ای که بخاطر نقص در سیستم خنک کننده سوخت هسته ای و ذوب شدن مجموعه مربوطه و نشت آلودگی رادیواکتیو در محیط بواسطه آن است (رجوع کنید به حادثه چرنوبیل)).

از طرف دیگر از آنجاییکه بسیاری از مردم و موسسات در آمریکا صرفا روی اعتبار خرج می کنند و در واقع پول لازم برای انجام کارها و پروژه هایشان را ندارند، با ورشکستگی آنها در بازار ملک، در سایر جنبه ها نیز ورشکسته اعلام می شوند و ضرر هنگفتی نیز از این بابت به موسسات اعتباری وارد می کنند. موسساتی که خود انواع اوراق قرضه را روی بدهی های مردم و شرکت ها از بابت قرضهای اعتباری صادر کرده و فروخته اند و یا در آن سرمایه گزاری کلان کرده اند!

در این میان بانک فدرال برای شل کردن فشار روی گلوگاه بانکهای این کشور، نرخ استاندارد وام فدرال را پایین و پایین تر آورده است تا بانکها بتوانند از بانک مرکزی با نرخ بهره کمتری قرض بگیرند و شاید بتوانند از این منجلاب زنده بیرون بیایند. این اقدام بانک فدرال صرفا وصله زنی سرهمبندی شده ای است که در کوتاه مدت اثری مقطعی دارد و ضرر آن در دراز مدت برای اقتصاد این کشور کمر شکن خواهد بود.

در سال 2008 میلادی حدود 700 میلیارد دلار وامی که دست مردم است باید تمدید شود. برای تمدید، نرخ وام بانک فدرال را مبنا قرار می دهند. این یعنی مردم در تمدید وام خود نرخ بهره پایین تری بدست می آورند و سود وام دهنده ها از این هم کمتر خواهد شد و فشار بیشتری به اقتصاد وارد خواهد شد.

این عدم موازنه بین ارزش واقعی دارایی ها و ارزش استقراضات اعتباری و وام در اقتصاد ایالات متحده که از 20 سال پیش شروع شده و امروز به مرز انفجار رسیده، نیاز به تصفیه حساب جدی و بسیار سنگینی دارد که هنوز شروع نشده! در مورد اینکه کی این فروپاشی تاریخی شروع واقعی خود را نشان خواهد داد پیش بینی دقیقی نمی توان کرد و هم اکنون مانند بمبی ساعتی زیر پای اقتصاد این کشور در حال ثانیه شماری است.

در کنار این مشکلات اقتصادی، کافیست استقراض بی سابقه دولت جمهوریخواه را در 8 سال گذشته به معادله اضافه کنید. به این ترتیب اگر ایالات متحده وارد رکود دیگری شود، دولت فدرال توان مالی لازم برای کمک به بهبود آنرا نخواهد داشت و چاره ای جز قرض گرفتن بیشتر و پایین آوردن بیشتر ارزش دلار آمریکا نخواهد داشت.

دلیل برابر شدن ارزش دلار کانادا و آمریکا سقوط شدید و روزافزون ارزش دلار آمریکا و در عوض رشد بهتر از متوسط ارزش دلار کانادا بوده است.

این رشد ارزشی دلار کانادا حکم شمشیری دو لبه را دارد. از طرفی به نفع وارد کنندگان کالا و مسافرهای کانادایی است و از طرف دیگر موجب گرانتر شدن خدمات تولیدی در کانادا برای مصرف کنندگان آمریکایی و وارد شدن لطمه شدید به بازار صادرات کانادا به ایالات متحده خواهد شد و اقتصاد کانادا از این بابت ضرر کرده و سرعت رشد دلار کانادا را کم خواهد کرد. در واقع فعالیتهای تجاری ایکه بخاطر پایین تر بودن ارزش دلار کانادا در جریان بودند اکنون رو به نابودی هستند و شرکتها و موسساتی که در این زمینه فعالند به سوی ورشکستگی و تعطیلی و اخراج نیروی پرسنلی خود خواهند رفت.

هر چند بنظر می رسد که شدت و سرعت سقوط ارزش دلار آمریکا، همچنان باعث افزایش نسبی ارزش دلار کانادا و نیز یورو در موازنه های ارزی در چندین ماه آینده باشد.

روز خوش


Link to this log     لینک به این نوشته - 3:15 p.m. -                                                 مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

21  Comments   اظهار نظر از طرف دوستان
........................................................................................



Tuesday, September 11, 2007

خرید اتومبیل در انتاریو

از آنجاییکه در این مورد دوستان بازدید کننده از وبلاگ بارها سوالهای متعدد پرسیده اند و من نیز قبلا در وبلاگ در این مورد نوشته ام، در این لاگ سعی می کنم نوشته قبلی را – نکاتی پیرامون خرید اتومبیل دست دوم – کامل تر کرده و بیشتر در این مورد بنویسم.


فاکتور بودجه و توان پرداخت و اینکه آیا شما در موقع خرید، سابقه اعتباری کافی در کانادا دارید تا بتوانید وارد قرار داد اقساطی بشوید از عوامل اصلی این تصمیم گیری هستند. نکته مهم دیگر اینکه سیستم حمل و نقل شهری تورنتوی بزرگ بسیار کارآمد است و پوششی خوب در سطح تمام خیابان های اصلی شهر دارد و بسیاری از مهاجر ها – خصوصا مجرد ها و یا آنهاییکه بچه کوچک در هنگام ورود به کانادا به همراه ندارند – از خرید آن تا ماهها خودداری می کنند.

نو بخریم یا دست دوم؟

ابتدا اجازه دهید نگاهی بیاندازیم به مزایا و معایب هر یک:

--- مزایای اتومبیل نو

- بدنه، بخش انتقال نیرو و بسیاری از اجزاء آن تحت پوشش گارانتی کارخانه هستند (بسته به مدل و مارک آن فرق می کند). این قابلیت اهمیت ویژه دارد چرا که هزینه تعمیر و تعویض غالبا گران است و بسته به نوع و وسعت اشکال می تواند تا چندهزار دلار برسد.
- بعضا مشمول کوپن تعویض روغن و/یا سرویس فصلی رایگان از طرف نمایندگی (برای چند فصل یا چند سال متوالی) هستند. این قابلیت سالانه بین 250 تا 2500 دلار – بسته به مدل و مارک- برای شما صرفه جویی در بردارد.
- در صورت خریده شدن در زمان برنامه های حراج سالانه نمایندگی یا کارخانه، مشمول تخفیف ویژه و/یا خدمات ویژه و/یا نرخ بهره پایین تر از نرمال و/یا لوازم اضافی و تکمیلی رایگان یا تخفیف خورده خواهند شد. که واضح است می تواند چند صد تا چند هزار دلار در قیمت تمام شده صرفه جویی کند.
- نیاز به بازدید سالانه فنی و اخذ قبولی در تست آلودگی هوا ندارد.



--- مزایای اتومبیل دست دوم

- ارزان تر است. افت قیمت اتومبیل در آمریکای شمالی زیادست – که البته بسته به مدل و مارک میزان آن فرق می کند – و این افت قیمت باعث می شود که ماشین دست دوم (حتی اگر یک ماه از خریدش توسط خریدار اول می گذرد) افت قیمت نشان دهد و گاها این افت قیمت می تواند چند هزار دلار برای شما صرفه جویی کند.
- حق بیمه آن کمتر است. بیمه اتومبیل تابعی است از ارزش فیزیکی آن و طبعا هر چه این ارزش کمتر باشد، حق بیمه کمتری نیز لازم دارد.
- مالیات بر خرید آن کمتر است.



--- معایت اتومبیل نو

- گرانتر است و طبعا این گرانی در ترکیب با افت قیمت موجب افت بیشتر ارزش خودرو می شود.
- مالیات بر خرید آن بیشتر.
- حق بیمه آن بیشتر است.


--- معایت اتومبیل دست دوم

- اگر از دوره گارانتی کارخانه خارج شده باشد، هزینه های تعمیر آن ممکن است سر به آسمان بردارد و حتی گاها از قیمت خود خودرو بالاتر برود! که البته این امر برمی گردد به سن اتومبیل و مدل و مارک آن. (مثلا ممکن است شما یک شورولت 1998 را به مبلغ 800 دلار خریده باشید و برای تعمیر گیربکس آن از شما 3000 دلار درخواست کنند!)

- امنیت کاربری شان به قوت اتومبیل های نو نیست و احتمال خراب شدنشان در جاده و در شهر بیشتر است. هر چند می توانید با عضویت در CAA ( Canadian Automobile Association ) از مزایای خدمات بکسل و تعمیرات آنها بهره مند شوید و درمانده و مستاصل نشوید (هر چند علافی و ضد حال مربوط به خرابی اتومبیل و بهم خوردن برنامه های روز شما سرجایش خواهد بود!)


- احتمالا بعضی امکانات اتومبیل های جدیدتر را ندارند (مثلا Side Airbag یا Traction Control )

- بستگی به سن آنها ممکن است نیاز به آزمایش سالانه آلاینده ها و اخذ مجوز از این بابت داشته باشند.

- در موارد نادری ممکن است: دزدی، یا چپی، یا سیل زده، یا تصادف شدید کرده، یا از نظر سند مشکل دار باشند. (در معامله با نمایندگی ها و یا اتومبیل فروشی های بزرگ کمتر ممکن است چنین اتفاقی بیافتد).


هزینه های اتومبیل:

- قسط آن (اگر اقساطی Purchase شده باشد یا که اصولا Lease باشد).

- هزینه بیمه (که ممکن است در سالهای اول بیمه داری شما در کانادا، مبلغی قابل توجه و نزدیک به قسط خود ماشین باشد!).

- هزینه پارکینگ (آپارتمان های کرایه ای غالبا هزینه ای جداگانه از این بابت اخذ می کنند. آپارتمان های خریداری شده غالبا یک جاری پارک دارند. اگر هاوس کرایه کرده اید و یا زیرزمین هاوسی را کرایه کرده اید باید چک کنید ببینید اجازه پارک دارید یا خیر). پارک کردن در خیابان ممکن است مشمول ممنوعیت در ساعات مشخص باشد. ضمنا اگر در خیابان علامت Snow Route وجود دارد دقت کنید که در زمستان و اوایل بهار در مورد پارک در این معابر محدودیت وجود دارد.

- هزینه پلاک اتومبیل: که هزینه صدور آن و هزینه تمدید سالانه آن است – که پایان اعتبار سالانه آن در پایان ماه تولد شما خواهد بود. ضمنا پلاک بنام شخص صادر می شود و با تعویض اتومبیل می شود آنرا برای ماشین بعدی نیز ثبت کرده و مورد استفاده قرار داد.

- هزینه بنزین و مایع شیشه شور و کارواش.

- هزینه تعویض روغن و چک آپ فصلی.

- هزینه های دیگر: مثلا تعویض لاستیک (چه فصلی و چه بخاطر صاف شدن آنها) و یا تعویض لقمه های ترمز یا ...


و اما سوال اصلی: نو بخریم یا دست دوم؟

اگر اتومبیل آمریکایی می خرید (مثلا Ford یا GMC یا Chrysler یا Jeep یا Chevrolet یا Pontiac یا Buick یا Cadillac یا مارک دیگری ...) توصیه می کنم یا نو بخرید یا اگر دست دوم می خرید حتما هنوز از دوران گارانتی اش باقی مانده باشد. مثلا اگر در ابتدا با 5 سال گارانتی فروخته شده، هنوز دو سالی از آن باقی مانده باشد. دلیلش استهلاک زیاد ماشین های آمریکایی است و اینکه ممکن است زود بزود به خرج بیافتند.

اگر اتومبیل ژاپنی می خرید (مثلا Toyota یا Nissan یا Honda یا Subaruیا Mitsubishi یا ...) بدانید که در شرایط نرمال، این اتومبیل تا هفت هشت سال خوب راه می رود و دردسر چندانی نخواهد داشت. پس اگر سنش از این مقدار بالاتر نرفته هنوز خودروی خوب و قابل اطمینانی است. غالبا کم مصرف است و هزینه سرویسش هم خیلی زیاد نیست.

اگر اتومبیل آلمانی – یا لااقل طراحی شده در آلمان – می خرید (مثلا Volkswagen یا Audi یا BMW یا Mercedes Benz یا Porsche ) بدانید که افت فنی این وسلیه خیلی کند صورت می گیرد و هشت تا ده سال عمر خوب دارد و اگر نو بخریدش یا مالک قبلی اش زیاد آنرا ندوانیده باشد و یا با آن وحشی بازی درنیاورده باشد(!) تا سالها اتومبیل خوب و قابل اطمینانی خواهد بود و بشرط اینکه از آن خوب مراقبت کنید برای شما کار خواهد کرد. البته همچنان توصیه می شود که موقع خرید لااقل دو سالی از گارانتی اش مانده باشد و حتما از نمایندگی مجاز خودشان آنها را بخرید و نیز از نوع تایید شده فنی (Certified) بخریدشان که تضمین نمایندگی را در مورد کیفیت فنی بهمراه داشته باشد.

اگر اتومبیل کره ای می خرید (مثلا Kia یا Hyundai ) بدانید که این اتومبیل ها عمر مفیدشان در حد مدت گارانتی کارخانه شان است و افت قیمتشان هم شدید است و در سه چهار سال کاملا از قیمت می افتند. اینها را نیز حتما در دوران گارانتی شان بخرید و قبل از پایان آن بفروشیدشان.

از اتومبیل های فرانسوی در کانادا خبری نیست اما دو مارک انگلیسی Jaguar و Land Rover فعال هستند که بدلیل کمبودن تعداد تعمیرگاههای مجاز، افت قیمت شدید و از آن مشکلتر، هزینه نگهداری و سرویس بالا، آنها را توصیه نمی کنم.


کدام گزینه؟ Finance یا Lease را انتخاب کنیم؟

فایننس یعنی خرید قسطی خودرو: در این حالت معمولا نرخ بهره پایین تر – و گاها 0 درصد – شارژ می شود و قسط بندی آن از یکسال تا شش سال – بسته به فروشنده – می تواند متغیر باشد. قسط ها گرانتر از نوع لیس هستند و در پایان پرداخت اقساط سند خودرو بنام خریدار صادر می شود.

لیس یعنی مالکیت کرایه ای: در این حالت نرخ بهره معمولا بالاتر و قسط بندی زمان کوتاهتر – مثلا دو سال تا سه سال و نیم- دارد و در این مدت خریدار مبلغ کمتری - گاها در حد 40 درصد وضعیت قبل - می پردازد که بر مبنای تفاضل بهای خودرو در زمان خرید و ارزش آن در پایان دوران لیسینگ محاسبه می شود. اغلب قرارداد های مربوطه به خریدار اجازه می دهند در پایان مهلت قرار داد اقدام به خرید خودرو بر مبنای قیمت تعیین شده در قرار داد نماید. بدیهی است که اگر خودروی مربوطه در آن روز بیشتر از قیمت نوشته شده ارزش داشته باشد، صرفه در خریدن آن خواهد بود. حتی در این مرحله نیز می شود وارد قرارداد فایننس با نمایندگی شد و باقیمانده بهای خودرو را قسطی پس داد. این روش در دو حالت خوب است:

یک – اگر خودرو را برای شرکت می خرید و می توانید هزینه مربوطه به لیسینگ و بیمه و ... را مشمول هزینه های شرکت کنید و از درآمد مشمول مالیات شرکت بکاهید.

دو- اگر خودرو مرغوب باشد (مثلا آلمانی باشد) و با بررسی قیمت ها در بازار بشود پیش بینی کرد که با توجه به کارکردی که شما از خودرو خواهید گرفت (میزان کیلومتر آن در موقع اتمام قراداد) بهای آن نسبت به آنچه در روز نخست در قرار داد نوشته شده بالاتر خواهد بود و شما عملا در این مورد استفاده می برید و حتی می توانید آنرا نقدی از نمایندگی خریده و بلافاصله در بازار با سود بفروشید یا با توجه به سند اول بودنش و خوب مانده بودنش، خودتان نگهش دارید (نمونه آنرا می شود در BMW یا Benz ها قدیمی دید که هنوز زیر پای صاحبان اولشان مشغول به خدمت هستند).


چطور خودرو ها بررسی و انتخاب کنیم؟

مجله های رایگانی ویژه خودرو های دست دوم و خودرو های نو در باجه های مخصوص در تقاطع های مهم موجودند. ضمنا تمام این کمپانی های خودرو سازی وبسایت مخصوص مشتریان کانادایی دارند و در آنها می توانید انواع مدل ها و گزینه های آنها و هزینه های مربوط به آنها را بررسی کرده و برای خود چاپ کنید یا ذخیره کنید یا برای استعلام قیمت به نمایندگی مورد انتخاب خود بفرستید.

غالب این سایت ها بخشی نیز به فروش خودرو های دست دوم خودشان اختصاص داده اند و موجودی انبار و خصوصیات این خودرو ها را می توانید از روی اینترنت ببینید.

می توانید به نمایندگی ها مستقیما مراجعه کنید و خودرو ها را از نزدیک بررسی کرده و سوار شوید و تست کنید.

لطفا اگر نیاز به اطلاعات بیشتری دارید در بخش نظرخواهی مطرح کنید.

ایام خوش


Link to this log     لینک به این نوشته - 12:57 p.m. -                                                 مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

28  Comments   اظهار نظر از طرف دوستان
........................................................................................



Thursday, September 06, 2007

چند نکته خواندنی در مورد کانادا

- بلندترین بنای مستقل دنیا، برج ملی کانادا CN Tower است که با بودجه 63 میلیون دلار ساخته شده و 553.34 متر ارتفاع دارد. این برج در سال 1975 کامل گردید و توسط شرکت ملی راه آهن کانادا ساخته شده است.

- آلکساندر گراهام بل، تلفن را در سال 1874 در شهر Brantford در استان انتاریو اختراع کرد. شرکت Bell Canada را تاسیس کرد و اکنون این شرکت یکی از بزرگترین موسسات کاناداست.

- میکروسکوپ الکترونی (در سال 1938) ، دستگاه برف روب (در سال 1925) غذای ویژه کودک (در سال 1930) و زیپ لباس (در سال 1934) توسط کانادایی ها اختراع شده اند.

- اولین ایستگاه رادیوی دنیا در شهر مونترال و در سال 1919 فعال گردید و اولین برنامه نمایشی موزیکال دنیا را در سال 1920 پخش کرد.

- یک کانادایی بنام Sir Stanford Fleming مبتکر بیست چهار time zone در کره زمین است. این سیستم تعیین ساعات محلی، نخستی بار توسط North American Railway در سال 1885 پذیرفته شده و Greenwich به عنوان مبدا ساعت دنیا انتخاب گردید.

- اولین زنی که در دنیای غرب به درجه وزارت رسید، Merry Ellen Smith بود که در سال 1921 وارد کابینه دولت بریتیش کلمبیا گردید. وی ابتدا در سال 1918 در انتخابات پارلمان برنده شده بود.

- طولانی ترین بزرگراه ملی دنیا – به درازای 7821 کیلومتر- در کانادا قرار گرفته و از سواحل شرقی کانادا در نیوفاندلند به سواحل غربی این کشور در بریتیش کلمبیا می رسد.

- خیابان Yonge که از حاشیه دریاچه انتاریو در جنوب شهر تورنتو شروع می شود، طولانی ترین خیابان دنیاست. این خیابان با طول بیش از 1900 کیلومتر از چند شهر عبور می کند و به دریاچه هوران ختم می گردد.

- در سال 1888 در شهر جرج تاون، یک کارخانه تولید کاغذ برای اولین بار در دنیا از نیروی الکتریسیته تولید شده توسط توربین های آبی استفاده کرد.

- کانادا اولین ماهواره ارتباط درون کشوری دنیا را در سال 1972 (بنام Anik 1) به خدمت گرفت و نیز اولین پخش ماهواره ای برنامه های تلویزیونی درون کشوری نیز برای اولین بار در کانادا انجام پذیرفت.

- انسولین در سال 1921 توسط Frederick Banting و شاگردش در کانادا کشف گردید. Banting بخاطر این کشف به دریافت جایزه نوبل مفتخر گردید و بعدا لقب Sir گرفت.

- اولین دستگاه کاشف مواد منفجره از طریق بخار آن – که قادر است عوامل انفجاری را حتی با رقت یک در تریلیون کشف کند – توسط یک محقق کانادایی بنام Dr. Lorne Elias در مرکز تحقیقات ملی کانادا، ساخته شد.

- بسکتبال اختراعی است کانادایی. این ورزش برای نخستین بار توسط Dr. James Naismith از شهر Almonte استان انتاریو ابداع گردید. وی در ابتدا از یک سبد میوه بجای حلقه استفاده کرد.

- بزرگترین واحد فیلم سازی دولتی دنیا به کانادا تعلق دارد. این واحد که National Film Board of Canada نام دارد از زمان تاسیسش در 1939 تا کنون بیش از 3000 جایزه ملی و بین المللی دریافت کرده است.

- کانادا مالک یک چهاردهم مساحت کره زمین، یکدهم جنگلهای این سیاره، و یک پنجم حیات وحش دنیاست.

- اگر قرار بود مساحت کشور ها را بین مردمشان تقسیم کنند، به هر کانادایی زمینی به وسعت 365 هزار متر مربع می رسید. این در حالی است که به هر آمریکایی زمینی به وسعت 40 هزار متر ، به هر ژاپنی 3 هزار و سیصد متر و به هر هنگ کنگی کمتر از 190 متر مربع می رسید!

- در کانادا برای هر 100 نفر 78 دستگاه تلفن – غیر موبایل- وجود دارد، این در حالیست که در جهان صنعتی برای هر 100 نفر 48 دستگاه و در کشورهای در حال توسعه این رقم به 3 دستگاه می رسد!

- کانادا مالک یک چهارم ذخیره آب شیرین دنیاست. 75% برق این کشور توسط نیروگاههای توربین آبی تولید می شود. استان انتاریو بیش از 140 هزار دریاچه دارد.

- هزینه برق و گاز در کانادا از بقیه اعضای گروه هفت کمتر است. مصرف کنندگان آلمانی، دو برابر کانادایی ها و مصرف کنندگان ژاپنی، پنج برابر کانادایی ها هزینه می پردازند.

برای دیدن نقشه سیاسی کانادا اینجا کلیک کنید



روز خوش


Link to this log     لینک به این نوشته - 10:53 a.m. -                                                 مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

10  Comments   اظهار نظر از طرف دوستان
........................................................................................