Tehrantonian                 تهرانتویی – یک تهرانی در تورنتو
نکاتی پیرامون مهاجرت به کانادا،زندگی در انتاریو، کاریابی، خرید اولین خانه تان و استقرار با موفقیت
Tips on Immigration to Canada, Living in Ontario, Finding a Job, Buying your first home and settling down Successfully.
جستجو در تهرانتویی  
گزارشات لحظه ای
Reports by the Moment
وضعیت هوای تورنتو
Toronto's Weather

Click for Toronto Pearson, Ontario Forecast
برای دیدن وضعیت هوای سراسر کانادا اینجا کلیک کنید
Click here for Canadian Weather Status

Locations of visitors to this page
تورنتو Toronto
ونکوور Vancouver
تهران Tehran


وضعیت دلار کانادا
Canadian Dollar vs. U$



شاخص های بازار سهام
Stock Market Indices




Tehrantonian's Google Ranking

Yahoo bot last visit to Tehrantonian.
Msn bot last visit to Tehrantonian
Thursday, February 28, 2008

توسعه سرویس اطلاع رسانی تهرانتویی

جولای امسال به سلامتی پنجمین سالگرد راه اندازی این وبلاگ را جشن می گیریم. در این سالها چند ده هزار کامنت، چند هزار ایمیل و ابراز محبت فراوان و بیکرانی از جانب دوستان دریافت کرده ام. نزدیک به 230 هزار بازدید از وبلاگ صورت گرفته و بیش از چهارصد لاگ تقدیم دوستان شده است.

فکر می کنم دیگر وقتش رسیده که این مجموعه رشد بیشتری کند و توان اطلاع رسانی اش بیشتر شود. انشاالله این توسعه را بنحوی پیش خواهیم برد که بدون دست خوردن به عملکرد فعلی تهرانتویی به این مجموعه اضافه شوند و امکان نگهداری و توسعه آنها وجود داشته باشد و اختلالی در کار اصلی وارد نکند. یعنی بخش های افزوده به این مجموعه بطور غیر مستقیم به هم ربط پیدا خواهند کرد تا در صورت بروز هر گونه اختلال احتمالی در آنها هیچ اثری روی وبلاگ نگذارند. ضمنا باید در حد امکان خودکار و مکانیزه باشند و راهبری آنها به حداقل وقت نیاز داشته باشد تا از نظر زمانی نیز از وقت وبلاگ ندزدند و تاخیر مضاعف ایجاد نکنند.

به همفکری شما برای بهتر کردن تهرانتویی نیاز دارم. لطفا با کامنت یا ایمیل ایده هایتان برای توسعه این مجموعه با من در میان بگذارید. هر نوع نظر و ایده ای که دارید برای من مهم و با ارزش است و در طرح توسعه تدریجی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

چند تا ایده که تا الان در لیست هستند و ترکیبی از پیشنهادات دوستان و بررسی های خودم هستند، عبارتند از:

- راه اندازی تالار گفتمان برای تشکیل گروه های بحث و تبادل اطلاعات در زمینه های مختلف مهاجرت (نظیر پروسه مهاجرت، کارهای ضروری روزهای اول، تحصیل، کاریابی و ...).

- ایجاد خبرنامه هفتگی و ماهانه (که چکیده ای از لاگ ها به همراه اخبار مربوط به مهاجرت و ... را با ایمیل به اطلاع علاقه مندان برسانند).

- نوشتن کتاب الکترونیکی در مورد مهاجرت با تکیه به لاگها (و بروز آوری دو هفتگی آن).

- اضافه کردن بخش اطلاعات نیازمندی های تازه واردین (آگهی اجاره مسکن، استخدام، خدمات گوناگون، و ...)

- راه اندازی گردهمایی سالانه یا فصلی.

- ایجاد شبکه همکاری بین مهاجران تازه وارد و مهاجران قدیمی تر برای کمک رسانی فکری، کاریابی، و سایر فعالیت ها.

منتظرم همکاری شما هستم

روز خوش


Link to this log     لینک به این نوشته - 9:03 a.m. -                                                 مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

26  Comments   اظهار نظر از طرف دوستان
........................................................................................



Thursday, February 21, 2008

چرا سال اول مهاجرت سخت می گذرد؟

دوستی در بخش نظر سنجی لاگ قبلی درد دل کرده بودند از سختی شرایط کاریابی و مهاجرت و اینکه چهار ماه طول کشیده تا کار پیدا کرده اند و احساس می کنند که زوجین در این محیط صمیمت گذشته را ندارند و ...

در ابتدا می خواستم در بخش نظر سنجی برایشان پاسخ بنویسم، بعد دیدم بهتر است برای بقیه نیز این موضوع را باز کنم و در موردش جداگانه صحبت کنیم.

فرض می کنیم شما آقای ایکس هستید و این شرح حال خیالی زندگی شما است:

بیایید برگردیم به کمی عقب تر.

به زمانی که همه خانواده و دوستان و اهل محل و بقال سرکوچه و ... می دانستند شما می خواهید بروید و شما بعد از چهار سال هنوز ویزا را نگرفته بودید و چشمتان به در خشک شده بود تا این ویزای کذایی نزول اجلال کند و شر را بکند! زمانی که والدین شما و والدین همسرتان روزگارتان را سیاه کرده بودند از شدت مقاومت در برابر پذیرش این امر که شما خودتان را مسئول ترقی آتی خود و خانواده خود می دانسته اید و از هر گونه کارشکنی روانی در این مورد کوتاهی نمی کردند. طبعا در این گیر و دار خانم شما بیشتر از نظر احساسی در فشار و ناراحتی بود و این فشار از این طریق به شما وارد می شد. در کنارش استرس زندگی روزمره تان را نیز داشتید و دلهره چکنم مهاجرت هم در تمام این مدت گردن آویزتان بود.

تا اینکه بالاخره تماس گرفتند و گفتند ویزا حاضر است و باید گذرنامه هایتان را بیاورید. حالا استرس دوران انتظار تبدیل شده بود به دلهره و دوندگی برای انجام کارهای نهایی و خداحافظی با فامیل – خصوصا بستگان درجه اول- و آبغوره گیری های اساسی و قیافه های ماتم زده و ... چند روز پیاپی دوندگی و حرص خوردن و دم این و آن را دیدن منجر شد به اوکی کردن بلیط ها و خرید ارز و بستن چمدان و فروش آنچه می خواستید بفروشید و آماده شدن برای سمفونی خداحافظی فرودگاه.

حالا سوار هواپیما شده اید. خسته و کوفته از شب نخوابیدن و چمدان بالا و پایین کردن و گذشتن از بازرسی و تحویل بار و چانه زنی سر اضافه بار و انتظار در سالن پرواز الان در صندلی ناراحت هواپیما نشسته اید و خانم شما با چشم پف کرده از گریه و سردرد کنار شما نشسته. یک میلیون علامت سوال در ذهن شماست. از مسکن گرفته تا شروع جستجو بدنبال کار و اینکه پولتان تا چند وقت کفایت می کند. مردم با شما چطور برخورد خواهند کرد؟ سرمای زمستان را باید چطور تحمل کرد؟ و ...

پرواز دوم پر می شود از یک لشگر هندی و سیاه پوست و چینی! بخودتان می گویید من دارم می روم کانادا یا سازمان ملل؟ عادت به دیدن این همه آدم عجیب و غریب زشت ندارید. کمی جا می خورید. بعضی از این سیاه پوستها از تمام سیاه پوستانی که در فیلم ها دیده بودید هم سیاه ترند.

بعد از دو پرواز هشت ساعت و خرده ای و علافی در فرودگاه و تلاش برای منحرف کردن ذهن همسرتان از بیاد آوردن چشم گریان مادرش و بغض پدرش در فرودگاه و تسلی دادن خود برای از یاد بردن همین صحنه ها در مورد والدین خودتان و با پشت و کمر کوفته و گردن خسته از هواپیما خارج می شوید و از چند تونل می گذرید و یکی دو طبقه پایین می روید و در یک صف طولانی می ایستید. بخودتان می گویید "این همه آدم مهاجر هستند؟ کانادا را پر کردند که! جای ما را نگرفته باشند؟..." وقتی بعد از دریافت مهر ورود، به راهروی مربوط به ثبت مهاجرت هدایت می شوید تازه متوجه می شوید که از آن گروه بزرگ که در سالن ورود دیده بودید تنها گروه کوچکی در این صف ایستاده اند. اینجاست که در می یابید که این جماعت که دیدید قبل از شما مهاجرت کرده یا اصلا همینجا دنیا آمده اند و این شما هستید که آمده اید تا جایی برای خود باز کنید و زندگی تان در سرزمین ایشان پایه ریزی کنید!

الان سوار یک مینی ون یا تاکسی هستید و به اتفاق همسرتان در حال حرکت به سمت محل اقامت موقتتان – می خواهد هتل باشد یا خانه دوست یا فامیل یا جایی که موقتا اجاره کرده اید. در بزرگره حواستان به تماشای ساختمان ها پرت می شود. اگر در فصل سبزی و خرمی آمده باشید می توانید از دیدن انبوه سبز درختان در نقاطی از مسیر لذت ببرید. به مقصد می رسید و مستقر می شوید و آنقدر خسته و کوفته اید که شام نخورده بیهوش می شوید تا خود صبح.

از فردا صبح همه چیز جدید و و غریبه است. هیچ کدام از کانالهای تلویزیون را نمی شناسید. سیستم حمل و نقل شهری برایتان غریبه است. باید هر چه زودتر برای کارت بیمه اجتماعی تان – سینکارد- اقدام کنید. در این شهر معلوم نیست شمال و جنوب کدام طرف است چون برخلاف تهران کوه ندارد که بشود فوری شمال را تویش پیدا کرد. از مردم می پرسید و سعی می کنید گم نشوید. مردم پاسخگو هستند اما فهمیدن لهجه شان کمی مشکل است. چینی ها سخت ترین لهجه را دارند و بعد از آنها هندی ها، اروپای شرقی ها و ... بخودتان می گویید "لابد درک لهجه من هم برای آنها سخت است!"

بالاخره ساختمان دولتی را پیدا می کنید و می روید و در نهایت نظم و ترتیب و دقت کارتان را انجام می دهند و برمی گردید. کارت خیلی لازم بعدی که بخواهید بگیرید کارت بیمه درمانی – Health Card- است که سه ماه دیگر به شما می دهند و الان عجله ای برایش نیست. گواهینامه G1 (یعنی مدرک گذراندن امتحان آیین نامه) را هم می توانید بگیرید ولی باید برایش مطالعه کنید و بعد بروید دنبال ثبت نام برایش.

الان باید دنبال مسکن و کار بگردید و جای همه چیز را یاد بگیرید. باید بیاموزید که از کجا مواد خوراکی بخرید، از کجا لباس بخرید، چه جور حساب بانکی ای باز کنید چه طور رزومه بنویسید، کجا بگذاریدش، چطور مصاحبه کنید. چی در مصاحبه بگویید. اصلا چطوری باید خودتان را به محل مصاحبه برسانید؟ و یک هزار سوال و معمای دیگر.

چند هفته می گذرد...

استرس جمع شده در دوران مهاجرت و خصوصا چند هفته اخیر و قبل از سوار شدن به هواپیما از بین رفته و جایش را به افسردگی شدید و تپش قلب و اعصاب خراب داده. فشار های گذشته در حال سر باز کردن و رها شدن هستند و این تخلیه فشار روحی اصلا شرایط لذت بخشی نیست. این فشار خصوصا بر رابطه شما و همسرتان هم اثر می گذارد.

کمی به محیط عادت کرده اید. یاد گرفته اید چطور از سیستم حمل و نقل شهری استفاده کنید. از کجا خرید کنید و از همه مهتر خانه کرایه کرده اید و احتمالا کرایه شش ماه را هم پیش داده اید تا شما را که هیچ سابقه خوش حسابی در پرداخت کرایه نداشته اید، بپذیرند و به شما آپارتمان بدهند. آپارتمانش لوکس نیست و آسانسورش کهنه و فرسوده است و در و دیوار راهرو هایش هم قشنگ نیست و دلگیر است. شما در آپارتمان رو یک پتو که با خود از ایران آورده اید می نشینید و روی زمین زندگی می کنید. یک تشک و یک تلویزیون کوچولو خریده اید که سرتان – بخوانید سر همسرتان- گرم شود و یک اشتراک اینترنت دایال آپ هم گرفته اید. خط تلفن گرفته اید و یک تلفن همراه. با یک حساب سرانگشتی در این سه هفته گذشته بیش از شش هزار دلار پول داده اید (کرایه شش ماه را هم حساب کردم!) و حسابی ترسیده اید که با این وضع ممکن است پولتان زود تمام بشود.

کسی برای مصاحبه زنگ نمی زند و هر چه رزومه اینور و آنور می فرستید هیچ خبری نمی شود. کار تمام وقتتان شده کاریابی و این رزومه فلک زده تا الان به بیست ورژن مختلف نوشته اید و برای هزار جور شرکت فرستاده اید ولی هنوز هیچ خبری نشده. همسرتان هنوز در دوران نقاهت و بازپروری اعصاب خرد شده اش بسر می برد و به هیچ عنوان نمی شود برای کاریابی به او پیشنهادی بدهید یا تشویقش کنید.

ماه دوم هم تمام می شود و زمستان آمده و سبزی و خرمی از شهر رفته و شما که هیچ تفریح و سرگرمی ای ندارید نمی دانید وقتی از کاریابی خسته شدید باید چکار کنید. زندگی روی کف اتاق افسرده کننده است و تماس هایتان با والدینتان در ایران هم چندان رونقی به دل و دماغتان نمی دهد. دارید فکر می کنید بروید دنبال یک کار موقت کارگری در فروشگاه تا لااقل از سرعت خرج شدن پس اندازتان بکاهید. اما پیدا کردن همین کار هم آسان نیست.

ماه سوم تمام می شود. شما دو هفته ای است که بعد کلی به این در آن در زدن کار موقت گیر آورده اید و همسرتان نیز دنبال کار می گردد. به او توصیه می کنید که الان که شما درآمد مختصری دارید، بهتر است او دنبال کار تخصصی خودش بگردد تا درآمد بهتری کسب کند. هفته ها می گذرند و هنوز هیچ خبر خاصی نیست. به هر دوست و آشنا و آژانس کاریابی که می شناخته اید و یا اینجا پیدا کرده اید سپرده اید.

بالاخره خانمتان موفق شد یک موقعیت کارآموزی در رشته خودش پیدا کند. حقوق نمی دهند ولی هزینه تردد را می دهند و کار پروژه ای خوبی است و سابقه خوبی محسوب می شود. بعد از یکی دو ماه یک کاریاب زنگ می زند و پیشنهاد کار به ایشان می دهد و بعد از چند تا مصاحبه و احیانا آزمون کتبی، اولین کار حرفه ای با درآمد قابل اتکاء را بدست می آورد.

حالا که خانواده می تواند روی آن پای دیگرش بایستد، نوبت شماست که کارآموزی پیدا کنید. شاید مجبور بشوید بروید یکی دو ترم دانشگاه تا از این طریق کار پیدا کنید. شاید هم یک کالج در یک رشته فنی مشغول شوید و از همان طریق بروید وارد بازار کار شوید.

دو سال گذشت...

الان هر دوی شما کار حرفه ای خودتان را دارید با حقوق و مزایا و بیمه و راه ترقی رو به بالا. یک آپارتمان یک خوابه خریده اید و یک ماشین ژاپنی مدل 2003 سوار هستید. از عهده قسط وام برمی آیید و با افزایش درآمد کم کم به فکر جمع کردن پول و خرید بلیط و سر زدن به خانواده هایتان هستید. یا اینکه خیال دارید خانواده خانمتان را برای تابستان امسال دعوت کنید تا خوشحال شود و ایشان هم هوایی عوض کنند. تابستان انتاریو مثل بهشت است و هزار برنامه جور واجور می شود برایش چید.

در این دوسال زندگی با سختی شروع شده و به پیش رفته است اما مجموعا رو به بالا رفته و هر چه جلو تر رسیده از سختی اش کاسته شده. فکر می کردید زودتر از اینها جا بیافتید و کار پیدا کنید و صاحب خانه شوید اما خیلی بیشتر کش آمد و با شتاب بسیار کمتری پیش رفت. اما بالاخره پیش رفت. امسال می توانید برای مهاجرت والدین خود اقدام کنید تا آنها هم ویزای اقامت دایم بگیرند و براحتی بتوانند تردد کنند و در سن کهنسالی تحت پوشش بیمه درمانی و خدمات کانادا قرار بگیرند.

دیگر به سلامتی راه افتاده اید و رو به پیشرفت روزافزون می روید. دوران سخت و شجاعانه از جا کندن و کوچ کردن و پایه گزاری کردن و جا افتادن دیگر تمام شده. الان دوران گسترش و ریشه دواندن شروع شده.

این ماجرای خیالی که برایتان تعریف کردم با کمی تغییر و دستکاری، می شود داستان مهاجرت بیش از نود درصد ایرانی هایی که ما اینجا می شناسیم و یا دیده و شنیده ایم.

این قسمت را برای کسانی می نویسم که الان در صف ویزا هستند:

مهاجرت کار آسانی نیست. علاوه بر شجاعت و همت و تلاش، نیاز به ظرفیت بالا و پوست کلفت و انرژی فراوان دارد.هر چه بیشتر برای آماده سازی خود برای موفقیت خود در کانادا وقت و انرژی بگذارید، شانس موفقیتتان را بالا تر خواهید برد. هر چه تخصص و سابقه کاری شما به نیاز بازار کار کانادا نزدیکتر باشد، سرعت وارد شدنتان به این بازار بالاتر خواهد رفت. هر چه تسلط شما به زبان انگلیسی بیشتر باشد، شانس موفقیتتان در این بازار بالاتر خواهد رفت. برای موفق شدن باید برنامه داشته باشید. بیش از یک برنامه داشته باشید. بدانید که باید از اول دنبال کار تخصصی خود بگردید یا باید اول در دانشگاه یا کالج درس بخوانید و بعد از این طریق دنبال کار بگردید. باید چه بدانید و چه تخصصی جمع کرده باشید و چه سابقه کاری ای بدست آورده باشید. آیا مدرک معتبر بین المللی ای در این رابطه هست که به شما در این امر کمک کند؟

پنج شش سال وقت دارید تا برای خودتان کولاک کنید! آی آدم های بزرگ و عاقل! همین الان شروع کنید! یا اگر شروع کرده اید، طرحتان را بازنگری و ویرایش کنید و دایم به آن سر بزنید و با وضعیت بازار بسنجیدش و از ایرانی های این ور آب اطلاعات بگیرید.

شما بزرگترین عامل موفقیت خود هستید، انشاالله.

موفق باشید


Link to this log     لینک به این نوشته - 9:11 a.m. -                                                 مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

28  Comments   اظهار نظر از طرف دوستان
........................................................................................



Tuesday, February 19, 2008

امتحان آیلتس

دوستی یک لینک فرستاده اند به صفحه ای که امکان دانلد رایگان یک مجموعه آموزش آیلتس را از طریق چند سرور مختلف فراهم کرده است. من شخصا این فایل را نصب نکرده ام، اما شاید علاقه مندان به آماده سازی برای این آزمون مایل به بررسی آن باشند. این لینک مربوطه است.

همچنین لینک های دیگری پیدا کردم برای دانلد رایگان نمونه های دیگر فایل کتاب و صوتی برای این آزمون:

یادتان باشد که این لینک ها دایمی نیستند و بعد از مدتی ممکن است حذف یا جابجا شوند! پس هر چه زودتر دانلد کنید!

کتاب آموزشی به همراه پاسخ نامه برای کمبریج آیلتس 5

کمبریج آیلتس 6 - لینک کتاب لینک فایل صوتی

برای کسب اطلاعاتی عمومی در مورد این امتحان می توانید به این لینک مراجعه کنید.

سایت اصلی این امتحان

برای کسب اطلاعات بیشتر درمورد نحوه امتیاز بندی و تاثیر گذاری این امتحان در پروسه مهاجرت به کانادا اینجا کلیک کنید.

این هم صفحه ایکه در بخش اطلاعات مربوط به مهاجرت تخصصی، در مورد این امتحان صحبت شده. و این هم بخشی که در مورد ریز امتیازات و درجه بندی آنها توضیح داده شده.

از دوستان دعوت می کنم در این بحث شرکت کنند

روز خوش


Link to this log     لینک به این نوشته - 8:19 a.m. -                                                 مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

9  Comments   اظهار نظر از طرف دوستان
........................................................................................



Wednesday, February 06, 2008

چطور در روزهای اول ورود به کانادا، کارت اعتباری بگیریم

سابقه اعتباری، یعنی پرونده رفتار مالی شما در کانادا، از روزی آغاز می شود که اولین صورت حسابتان در این کشور را می پردازید. می خواهد چک کرایه خانه باشد، یا قبض تلفن یا هر چیز دیگر.

این پرونده ، که با صدور شماره شناسایی ملی برای شخص – بعنوان مقیم کانادا- تشکیل می شود، از روز اول تا آخرین روز حیاتش فعال خواهد بود و با هر فعالیت مالی شخص، پارامتر هایش جابجا می شود و جمع کل امتیاز مالی شخص تغییر می کند.

از آنجاییکه این پرونده توسط موسسات مالی و اعتباری قابل دسترسی است، مهمترین ملاک آنها برای اعتماد به شخص متقاضی فعالیت اعتباری است – از درخواست صدور کارت اعتباری گرفته تا درخواست افزایش میزان اعتبار آن یا درخواست وام منزل یا هر گونه استقراض از هر دست.

معمولا وقتی مهاجر از راه می رسد، جز موجودی نقدی کیف پولش – و شاید چند تراولر چک ارزی – هیچ منبع مالی قابل دسترسی دیگری ندارد. حساب بانکی ایکه برای مهاجرت باز کرده و پول به آن حواله کرده، چون از راه دور باز شده صرفا برای واریز پول فعال است و تا حضور فیزیکی شخص و ارایه اوراق شناسایی و پرکردن و امضاء چند فرم، هنوز امکان برداشت از آن وجود ندارد.

بعد از فعال شدن حساب بانکی و دریافت کارت بانکی مغناطیسی، شخص می تواند با مراجعه به شعب یا دستگاههای بانکی خودکار (که در اصطلاح ATM مخفف Automatic Teller Machine به معنای دستگاه صندوقدار خودکار) امور بانکی خود را به انجام برسانند. نیز می توانند با دریافت اطلاعات از شعبه، به وبسایت بانک مربوطه رفته و دسترسی به اطلاعات بانکی خود را فعال کنند. بعد از آن می توانند تقریبا تمام فعالیت های مالی خود را از طریق اینترنت انجام دهند و ماه به ماه به هیچ شعبه ای سر نزنند.

چه حساب پس انداز باشد و چه جاری، می شود رویش دسته چک گرفت. تنها کافیست درخواست کنید و به هر تعدادی که خواستید سفارش دهید.

اکنون که حساب فعال شده می شود رفت دنبال درخواست کارت اعتباری:

- چرا نیاز به کارت اعتباری داریم؟ آیا بدون آن نمی شود زندگی کرد؟

می شود بدون آن نیز زندگی کرد اما چون بدون آن باید همه چیز را نقد پرداخت کرد، ملاکی برای برآورد خوش حسابی شما در صورت اعتماد کردن به شما برای پرداخت آتی بدهکاری تان وجود نخواهد داشت. با هر پرداخت بموقع صورت حساب کارت اعتباری که انجام خواهید داد، یک سابقه خوب برای خود ثبت خواهید کرد. این سابقه های خوب در پرونده شما جمع می شوند و وقتی چند ماه بروید به یک نمایندگی اتومبیل و بخواهید یک اتومبیل نو بخرید (از طریق اقساطی) و یا لیس کنید، وقتی مرکز مالی مربوط به کمپانی خودروسازی در مورد شما تحقیق می کند و نمره خوب اعتباری شما در سیستم ظاهر می شود، با یک امضاء اتومبیل را تحویل می گیرید. یا وقتی یکی دو سال گذشته و تصمیم گرفتید صاحب خانه شوید، بانک با استناد به همین اطلاعات، میزان وامی را که می تواند به شما بدهد برآورد می کند. (فی المثل کسی که سالانه 40 هزار دلار درمی آورد و در دو سال قبل شاغل و خوش حساب بوده تا سقف 200 هزار دلار برای خرید یک آپارتمان یک خوابه در یک محله خوب مورد تایید قرار می گیرد).

- آیا درست است که نرخ بهره روی کارت های اعتباری خیلی بالاتر از نرخ بهره بانکی است؟

بلی. اما این بهره موقعی گرفته می شود که شما صورت حساب را سر موعد نپرداخته باشید! ضمنا با نزدیک شدن به تعطیلات و فصل خرید و نیز تا چند ماه بعد از آن، بسیاری از کارت ها مشمول نرخ بهره نازل کوتاه مدت – مثلا سه تا شش ماهه- می شوند تا اگر شخص خیلی خرج کرده و سختش است که همه بدهی را یکجا بپردازد، با او راه بیایند (البته در این میان بهره ای هم دست موسسه مالی را می گیرد، اما اگر در روزهای عادی نرخ بهره شان 28 درصد باشد، در این ایام ویژه می افتد روی 1.99 تا 2.99 درصد (و نظایر آن). البته توصیه نمی شود که بیخودی به این موسسات بهره پس بدهید و چپ و راست خرج حساب نشده بکنید!

یکی از دلایلی که مردم از این نرخ بهره کم در فصول خرید استفاده می کنند، وجود حراج های جدی مقطعی است که ایشان را قادر می سازد با کمی جستجو اثاثیه یا لوازم مورد نیازشان را به مقداری بسیار پایین تر از قیمت اولیه اش بخرند و می توانند حساب کنند که میزان تخفیف موجود در موازنه به بهره ای که باید تا بازپرداخت کامل صورتحساب بدهند می صرفد یا خیر.

- آیا بهره در بهره روی بدهی کارت های اعتباری منظور می شود؟

خیر. بهره صرفا به اصل بدهی تعلق دارد.

- آیا باید برای داشتن کارت اعتباری هزینه سالانه پرداخت کرد؟

نه لزوما! بعضی از آنها هزینه سالانه شارژ می کنند ولی بسیاری از آنها هزینه سالانه ندارند و بعضی از آنها برای هر دلاری که با آنها خرج می کنید نوعی امتیاز به شما می دهند که با جمع کردن این امتیاز ها می شود آنها را به اعتبار برای خرید یا تبدیل به اجناس – مانند بلیط سینما، یا لوازم برقی یا ....- کرد.

- چه کارتی را توصیه می کنید؟

شرکتهای مالی ایکه (غالبا به موسسات تجاری بزرگ فروشنده کالا وابسته هستند) کارت های مسترکارت Master Card را عرضه می کنند و موسسات بانکی غالبا کارت های ویزا Visa را ارائه می کنند. معمولا موسسات بانکی در این مورد سختگیر تر هستند و گرفتن کارت های ویزا برای تازه واردین سخت تر است.

یکی از کارت های خوبی که می شود گرفت مستر کارت از فروشگاههای Canadian Tire (کندین تایر) است. غالبا در این فروشگاهها نماینده های این کارت را در دکه ای ویژه در وسط فروشگاه یا نزدیک به صندوق ها مشاهده می کنید. با پر کردن فرم مربوطه می توانید درخواست کارت بدهید. دقت کنید که شماره ملی – سین نامبر- خود را به ایشان ندهید چون علیرغم اینکه در فرم برایش جا هست، اما اجباری نیست و این شماره حساس و مهمی است و ترجیحا نباید به دیگران داد مگر پرسنل بانک یا موسسات دولتی یا کارگزینی شرکتی که به شما قرارداد استخدامی داده. مزیت عمده این کارت در این است که با خرجی که می کنید روی حسابتان اعتباری بنام Canadian Tire Money ذخیره می کند که بعدا می توانید از آن برای پرداخت صورتحساب پای صندوق استفاده کنید و مقداری یا همه پول اجناس خریداری شده را نپردازید. لازم به ذکر است که این فروشگاه زنجیره ای حوزه وسیعی از لوازم مصرفی و لوازم الکترونیک و ورزشی و لوازم اتومبیل و لباس و کفش و حتی اثاثیه اداری را عرضه می کند و این اعتبار اضافه همیشه بکار می آید. (قیمت های این فروشگاه هم خوب هستند و جزو فروشگاههای ارزان تا نیمه ارزان محسوب می شوند).


البته دقت کنید که نباید انتظار داشته باشید بدون هیچ سابقه کاری و از همان روز اول به شما مسترکارت بدهند. نکته مهم دیگر اینکه اگر درخواست شما نپذیرند، این رد درخواست تا شش ماه در حساب شما می ماند و ممکن است بقیه موسسات هم به شما کارت ندهند. بهتر است که این دومین کارتی باشد که می گیرید.

- از طریق بانک و برای گرفتن کارت ویزا چه پروسه ای را باید طی کنیم؟

راحت ترین راه و سریعترین آن درخواست گرفتن Secured Credit Card است. یعنی کارت اعتباری با وثیقه مالی. مثلا 1000 دلار از شما می گیرند و به نام شما در یک حساب سرمایه گزاری یکساله یا دو ساله می خوابانند و در عوض به شما یک کارت ویزا با هزار دلار سقف اعتباری می دهند. تا حد امکان سعی کنید که مدت این سرمایه گزاری کوتاه مدت باشد که بتوانید زودتر پولتان را پس بگیرید.

با گذشت زمان (بین سه تا شش ماه) و مشاهده خوش حسابی، با شما تماس می گیرند و پیشنهاد افزایش اعتبار می دهند. چون غالبا نمی شود میزان اعتبار روی کارت اولیه را زیاد کرد، می توانید بخواهید کارت جدیدی صادر کنند و بعد از گرفتن کارت جدید بروید با بانک صحبت کنید و ببینید آیا می توانید کارت اولیه را از حالت سکیور درآورید یا خیر – اگر نشد می توانید درخواست بدهید آنرا کنسل کنند و اعتبارش را به کارت جدید اضافه کنند - و نیز آیا می توانید زودتر پولتان را پس بگیرید یا خیر؟ (در بدترین حالت پولتان تا آخر دوره سرمایه گزاری گیر می افتد توی حساب و بهره مورد ذکر در اوراق اولیه را در آخر سال به شکل چک دریافت خواهید کرد).

- نکات مهم در مورد کارت اعتباری سکیور:

فقط با بانک ها برای چنین کارتی مذاکره کنید و از طرف شدن با هر گونه موسسه دیگری خودداری کنید. بانک ها معتبر ترین موسسات مالی هستند. اگر در هر مورد کمترین شکی کردید با شماره رایگان 18664613222 تماس بگیرید.

مدت زمان سپرده سرمایه گزاری را جویا شوید و نحوه پس گرفتن پولتان را در آخر مدت سرمایه گزاری و نیز امکان پذیر بودن خارج شدن از این حساب پیش از پایان مدت سرمایه گزاری را بپرسید.

نکات مهم در مورد کارت اعتباری:

اگر تا کنون کارت اعتباری نداشته اید رعایت چند نکته، مفید خواهد بود:

- خود را کم کم به استفاده از این کارت عادت بدهید. اگر به میزان هزینه ای که با آن می کنید دقت نکنید در آخر ماه با یک صورتحساب بزرگ روبرو می شوید که غافلگیرتان خواهد کرد و پرداختش شاید به بودجه ماهانه شما فشار وارد کند. بهترین راه این است که در ماههای اول یک لیست از جمع مبلغ خریدی که کرده اید نگاهدارید تا حواستان به میزان خرج باشد.

- در حد امکان از بدهی به کارت اعتباری اجتناب کنید. نرخ بهره عادی آنها بالاتر از هر نرخ بهره بانکی است و نیز بدهکار بودن دایمی به کارتهای اعتباری از دید سابقه اعتباری امتیاز خوبی به همراه ندارد و در دید موسسات مالی از میزان اعتماد به شما می کاهد.

- از استفاده از کارت اعتباری در خرید اینترنتی از سایت های موسساتی گمنام یا نه چندان بزرگ خودداری کنید. این موسسات غالبا سیستم امنیتی ضعیفی دارند و ممکن است توسط هکر ها مورد حمله قرار بگیرند و اطلاعات شما به سرقت برود. یکی از راه های خوب برای پرداخت به این موسسات، باز کردن یک حساب در PayPal است. این شرکت که یکی از معتبرترین شرکت های تبادل مالی اینترنتی است به شما امکان می دهد شماره حساب بانکی (می توانید یک حساب دیگر با موجودی نازل برای این منظور باز کنید که جد از حساب اصلی تان باشد) یا با دادن شماره کارت اعتباری تان، حساب باز کنید و آنوقت از طریق آنها به موسسات دیگر پول بپردازید و اطلاعات مالی خود را روی اینترنت بگردش درنیاورید. البته هنوز تمام موسسات با PayPal کار نمی کنند اما گروه بسیار بزرگی از آنها با این موسسه در تبادل مالی هستند.

- از استفاده از کارت های اعتباری – یا حتی کارت بانکی – در مغازه های کوچک و رستوران های کوچک خودداری کنید و ترجیحا پول نقد بکار ببرید. هر از گاهی این فروشگاهها دستخوش نوعی سرقت اطلاعات مالی مشتریان می شوند.

- از دادن اطلاعات مربوط به کارت اعتباری خود پای تلفن به افرادی که به شما زنگ زده اند و خود را از طرف بانک معرفی کرده اند – و حتی ممکن است اطلاعاتی هم از شما داشته باشند- خودداری کنید. اما البته اگر خودتان به بانک زنگ زده اید – یا به موسسه کارت اعتباری تلفن زده باشید – معمولا باید به چند سوال مربوط به شناسایی شما (مثلا نشانی و شماره تلفن منزل و ...) پاسخ درست بدهید تا به شما سرویس بدهند.

- هر بار که صورت حساب می رسد، آنرا بدقت بخوانید و رد تمام موارد آنرا بگیرید (بهتر است در طول ماه تمام قبض های خرید را در جایی نگاهدارید تا اگر در مورد یکی از آنها شک داشتید یا یادتان نیامد به کدام خرید مربوط می شود بتوانید به قبض اولیه مراجعه کنید). اگر موردی در صورتحساب کارت اعتباری دیده می شود که مشکوک است یا آن را بیاد نمی آورید فورا با شماره تلفن پشت کارت اعتباری تماس بگیرید و با نماینده این شرکت صحبت کنید و موضوع را با هم بررسی کنید. اگر منشاء این هزینه هنوز مشکوک بود آنوقت او شما را به دایره مبارزه با کلاهبرداری های اعتباری وصل می کند و آنها شروع به پیگیری موضوع می کنند و شماره جدیدی برای کارت اعتباری شما صادر می کنند و آن هزینه را مشمول بررسی اعلام می کنند و تا روشن شدن تکلیف آن شما مسول پرداخت آن نخواهید بود و چنانچه سیستم خودبخود برای شما بهره بابت نپرداختن آن هزینه مشکوک منظور کرده بود می توانید تلفن بزنید و بخواهید که آن بهره را از لیست حذف کنند.

- بدیهی است که از قرض دادن این کارت به اشخاص دیگر یا نشان دادن آن به دیگران باید ممانعت کنید و نیز کیف پولتان را – که کارت هایتان تویش هست – در دسترس دیگران قرار ندهید.

- اگر یکی از صورتحساب ها بدستتان نرسید با موسسه کارت اعتباری تماس بگیرید و مراتب را اطلاع بدهید تا اولا بدانند که نرسیده و شما بدلیل بدحسابی نیست که آنرا پرداخت نکرده اید، ثانیا گوش بزنگ باشند تا اگر مورد مشکوکی مشاهده شد فوری به شما خبر بدهند و نیز یک نسخه دیگر از صورتحساب را برایتان بفرستند. اگر خودتان از این موضوع ناراحت بودید و شک داشتید که مبادا شماره کارت لو رفته باشد می توانید درخواست کنید شماره جدیدی برایتان صادر کنند.

برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این نوع کارت ها می توانید به این فایل pdf مراجعه کنید.

روز خوش


Link to this log     لینک به این نوشته - 2:32 p.m. -                                                 مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

24  Comments   اظهار نظر از طرف دوستان
........................................................................................